صدای شیعه

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

صدای شیعه: استراتژی خزنده و رازآلود صهیونیست‌ها در ایران عصر پهلوی، از جمله اسرار ناگفته و پنهان تاریخ معاصر است. حضور عوامل یهود در رأس دستگاه سلطنت و مراکز مهم تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری، ایران عصر پهلوی را به پایگاهی سیاسی و استراتژیک برای صهیونیست‌ها تبدیل کرده بود. عناصر یهود در نتیجه‌ی پیروی بی‌چون و چرای دولت مردان ایرانی از آن‌ها، بر سیاست و اقتصاد کشور پنجه انداخته بودند.

 اما چه عاملی باعث شد تا رژیم صهیونیستی بتواند به چنین نفوذی در ایران برسد. برای یافتن دلیل این موضوع باید ریشه‌های شکل‌گیری اتحاد رژیم پهلوی و صهیونیست را مورد بررسی قرار دهیم. به نظر برخی از کارشناسان، مهم‌ترین عامل اتحاد ایران و رژیم اشغالگر قدس در زمان رژیم پهلوی، نفوذ گسترده‌ی آمریکا در ایران بوده است. نفوذی که باعث شده بود که ایران در دهه‌ی 70م. در منطقه‌ی خلیج فارس تبدیل به اهرم آمریکا برای ایجاد ثبات در منطقه شود.

 در واقع رابطه‌ی ایران و آمریکا که بعد از کودتای 28 مرداد بر اساس رابطه‌ی دولت دست نشانده شکل گرفته بود، باعث گردید تا سیاست‌گذاری داخلی و خارجی ایران به شدت تحت تأثیر این رابطه قرار بگیرد به طوری که برای درک بهتر نحوه‌ی رفتار ایران در صحنه‌ی بین‌الملل باید ابتدا دست نشانده بودن دولت پهلوی را مورد بررسی قرار داد.


رابطه‌ی دست‌نشاندگی چیست؟

رابطه‌ی دست‌نشاندگی بین کشورها رابطه‌ای است به نفع دو طرف و متوجه امنیت بین حکومت‌های دو کشور که از حیث وسعت، ثروت و قدرت، تفاوت فراوان دارند. روابط دست‌نشاندگی از حیث ویژگی‌های هر مورد تفاوت‌های اساسی دارند، اما همه متضمن مبادله‌ی دست‌نشانده ضرورت دارند و عموماً نمی‌توان از منابع دیگر آن‌ها را به دست آورد. اهمیت این کالاها و خدمات برای امنیت دو کشور، حکومت‌های آن‌ها را در یک رابطه‌ی همکارانه و متقابلاً سودآور به هم می‌پیوندد. بدین سان مبادله‌ی کالاها و خدمات تجسم اصلی یک رابطه‌ی دست‌نشاندگی است.

 حامی نوعاً برای دست‌نشانده کمک اقتصادی، شامل وام، اعانه، توصیه‌های فنی و انتقال‌های غیرمستقیمی از قبیل سهمیه‌های وارداتی و کمک‌های کالایی و دستیاری امنیتی، شامل تربیت، ارتباطات و تجهیزات برای نیروهای نظامی، پلیس و نیروهای امنیتی کشور دست‌نشانده، تأمین می‌کند؛ توافق‌های امنیتی، از قبیل معاهده‌ها، اتحادیه‌ها و تعهدهای غیررسمی پشتیبانی و اغلب دخالت آشکار و پنهان در سیاست داخلی کشور دست‌نشانده.

 این کالا و خدمات به خاطر نقش حساس آن‌ها در دست‌نشاندگی، از این پس ابزار دست‌نشاندگی خوانده خواهند شد. در ازای آن دست‌نشانده نوعاً خدماتی تأمین می‌کند که بر امنیت حامی می‌افزاید: ممکن است قبول کند که به عنوان پلیس منطقه‌ای از جانب حامی خدمت کند؛ ممکن است با حامی علمیات مشترک نظامی یا اطلاعاتی اجرا کند، یا ممکن است به حامی اجازه دهد در سرزمین او پایگاه نظامی یا تسهیلات گردآوری اطلاعات تأسیس کند.[1]

 بر این اساس دولت دست نشانده برای حفظ و تدوام بقای خود به مرور زمان به کمک‌های دولت حامی متکی می‌شود، مسئله‌ای که باعث می‌گردد تا دولت دست‌نشانده در سیاست داخلی و خارجی استقلال خود را از دست داده و مجری سیاست‌های دولت حامی بشود. مسئله‌ای که برای رژیم پهلوی بعد از کودتای 28مرداد به وجود آمد.


رژیم پهلوی و حکومت دست‌نشانده

سیاست‌گذاران ایالات متحده کودتای 1953م. را برای بازگرداندن ثبات سیاسی به کشوری که آن را برای استراتژی جهانی آمریکا در مقابله با اتحادیه شوروی حیاتی می‌انگاشتند ترتیب داده بودند. ایران در دهه‌ی بعد همچنان نقشی حیاتی در استراتژی جهانی آمریکا بازی کرد و از آن پس برای آمریکا بی‌اندازه مهم باقی ماند و پایگاه یک رابطه‌ی نیرومند دست‌نشاندگی بین دو کشور شد. رابطه‌ی دست‌نشاندگی بین ایران و آمریکا در آغاز بخشی از استراژی «نگاه نو» حکومت «آیزنهاور» بود.

 «نگاه نو» که در بررسی شماره‌ی (/162-NSC) شورای امنیت ملی در تاریخ نوامبر 1953م. مطرح شد، تلاشی برای بازیابی ابتکار عمل در رویارویی جهانی با اتحادیه‌ی شوروی و در عین حال کاهش هزینه‌های دفاعی آمریکا بود. گرچه پایه‌ی استراتژی «نگاه نو» اندیشه‌ی «دفاع از پیرامون» حکومت «ترومن» بود. نگاه نو خواهان تلاشی اساسی برای تقویت کشورهای طرف‌دار غرب در امتداد تمامی پیرامون حوزه‌ی نفوذ شوروی بود و این طرحی بود که حکومت ترومن در دهه‌ی 1950م. آغاز کرده بود اما در اثر بازسازی اروپا و جنگ کره متوقف مانده بود.

 در نتیجه حکومت آیزنهاور شروع به استقرار روابط دست‌نشاندگی در تمامی خط پیرامون چین و شوروی نمود. بر این اساس ایران باید نقش کلیدی‌تری را در تأمین امنیت منطقه ایفا می‌کرد در واقع جایگاه ایران در خط شمالی خاورمیانه آن را برای دفاع از منطقه‌ی خیلج فارس و مدیترانه به پایگاه مهمی تبدیل کرده بود. در مجموع ایران نقش مهمی برای تداوم بخشیدن به ثبات در منطقه ایفا می‌کرد.[2]

بر این اساس دولت آمریکا با گسترش رابطه‌ی دست‌نشاندگی با رژیم پهلوی درصدد برآمد تا از ایران به عنوان وسیله‌ای برای پیگیری اهداف خود در منطقه‌ی خلیج فارس استفاده کند. به عبارتی آمریکا به منظور کاهش هزینه‌های خود از این به بعد مایل بود تا تأمین امنیت منطقه‌ی خلیج فارس را به حکومت‌های دست‌نشانده‌ی خود واگذار کند، برای همین با فروش جنگ‌افزارهای پیشرفته و آموزش‌های نظامی و اطلاعاتی به ایران تلاش می‌کرد تا زمینه برای اجرای هر چه بهتر سیاست‌های خود از سوی کشورهای دست‌نشانده‌اش را فراهم کند.

در این سیاست کشور دست‌نشانده در منطقه‌ی خلیج فارس با نزدیکی و اتحاد با متحدین آمریکا باید ضریب موفقیت برنامه‌های این کشور را افزایش دهد. بر همین اساس آمریکا تقویت مناسبات بین ایران و رژیم اشغالگر قدس را آغاز نمود.

 

رابطه‌ی ایران و اسراییل

روابط ایران و اسراییل در دوره‌ی پهلوی دوم را باید در دو سطح تحلیل داخلی و بین‌المللی بررسی کرد. نظام پهلوی از راه کودتای نظامی با حمایت و دخالت مستقیم مشاوران نظامی آمریکایی تثبیت شده بود و بنابراین وابستگی استراتژیک به ایالات متحده داشت. دینی که محمدرضا شاه در قبال آمریکا داشت، حمایت از منافع این کشور در منطقه‌ی خلیج فارس، خاورمیانه و به‌ویژه آسیای میانه و قفقاز بود که حوزه‌ی نفوذ رقیب بزرگ آمریکا یعنی اتحاد شوروی بود.

 به عبارت دیگر، آمریکایی‌ها در یک موفقیت بزرگ توانسته بودند همسایه‌ی جنوبی اتحاد شوروی را که بزرگ‌ترین کشور خاورمیانه هم بود، تحت نفوذ درآورند. مسئله‌ای که باعث شد تا آمریکا درصد بربیاید تا رابطه‌ی بین ایران و اسراییل را در راستای تأمین منافع خود در منطقه، گسترش دهد.[3]

دولت ساعد در 14اسفند 1328 به اتفاق آرا تصمیم به شناسایی اسراییل می‌گیرد و در 23 اسفند همان سال به صورت دوفاکتو این کشور را به رسمیت می‌شناسد و در بیت‌المقدس سرکنسولگری دایر می‌کند. «ویلیام شوکراس» درکتاب «آخرین سفر شاه» درباره‌ی شناسایی اسراییل توسط ایران برای اولین بار فاش می‌سازد که اسراییل شناسایی خود را با پرداخت 400هزار دلار به ساعد به دست آورد.

 با این حال دولت مصدق در 15 تیر 1330 با توجه به اعتراض‌های مردم و برخی از نمایندگان مجلس، شناسایی اسراییل را باز پس می‌گیرد اما بعد از کودتای 28 مرداد 1332 دوباره رابطه‌ی ایران با اسراییل آغاز شده و تا پیروزی انقلاب اسلامی تدوام می‌یابد.[4]

 از این زمان به بعد رژیم پهلوی و اسراییل در زمینه‌های مختلفی با یک‌دیگر همکاری کردند که در زیر به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:


- عملیات‌های مشترک ایران و اسراییل؛

روابط جدّی امنیتی بین رژیم پهلوی و اسراییل در دهه‌ی 1960م. به طور رسمی هنگامی آغاز شد که تیمی از مأموران اطلاعاتی اسراییل جایگزین تیمی از سیا که پرسنل ساواک را آموزش می‌داد، گردید. تیم‌های آموزشی موساد به طور متوسط دارای 2 تا 8 عضو بودند و تا سال 1965م. در ایران باقی ماندند.

 از این زمان به بعد موساد در ساواک نفوذ گسترده‌ای می‌یابد. در همین دوره ایران و اسراییل اجرای عملیات پنهانی برضد کشورها و سازمان‌های تندرو عرب (تندرو به معنای مخالفت آن‌ها با سیاست‌های خاورمیانه‌ای آمریکاست) را آغاز کردند. موساد و ساواک برای اجرای این طرح، شبکه‌ی گسترده‌ای از خبرچین‌ها را در داخل عراق که در آن زمان جزو متحدین شوروی محسوب می‌شد را سازمان دادند.[5]


- تحریک کردهای عراق؛

 عملیات مشترک ایران و اسراییل در برانگیختن کردها به این علت بود که عراق با پشتیبانی شوروی به صورت پایگاه اصلی طرح‌ریزی نفوذ در خلیج فارس و نفوذ گروه‌های چپ‌گرا در منطقه درآمده بود. برای همین ایران و اسراییل همکاری‌های گسترده‌ای را برای تقویت و تحریک کردهای عراق علیه صدام آغاز می‌کنند.[6]

 در واقع ایران و اسراییل به عنوان دو بازوی خاورمیانه‌ای آمریکا در هنگامی که شوروی از راه عراق به دنبال گسترش نفوذ خود در خاورمیانه بود به کمک کردهای عراقی می‌شتابند تا به‌وسیله‌ی آن‌ها با تضعیف عراق مانع از دستیابی شوروی به اهدافش از راه عراق بشوند.


- یمن؛

 در مهر 1341/ 26 سپتامبر 1962م. از سوی نظامیان طرفدار «ناصر» به رهبری سرهنگ «عبدالله سلال» برضد «امام محمد بدر» پادشاه یمن، کودتایی انجام شد و حکومت جمهوری اعلام گردید. امام البدر به عربستان گریخت و با حمایت عربستان و طرف‌داری قبایل شمال یمن، آتش جنگ داخلی در یمن برافروخته شد. در طی جنگ داخلی در یمن شمالی میان سلطنت‌طلبان و جمهوری‌خواهان (1970-1962م.)، شوروی و مصر از جمهوری‌خواهان حمایت کردند و با برقراری یک خط هوایی از قاهره به صنعا، محمولات نظامی و پشتیبانی خود را به انقلابیون رساندند.

 اسراییل، اردن، ایران و عربستان سعودی نیز با ارسال امکانات جنگی و آموزش نیروها، از سلطنت‌طلبان حمایت می‌کردند. همکاری دستگاه امنیتی ایران و عربستان سعودی در موضوع یمن جنوبی، برجسته‌ترین نمود رابطه‌ی نیروهای امنیتی ایران (و اسراییل) با عربستان بود. در این مقطع به منظور کمک به نیروهای امام البدر، اسراییل سلاح‌های به غنیمت گرفته شده در جنگ با اعراب را به ایران می‌فرستاد تا پس از بازسازی و بسته‌بندی جدید به یمن ارسال شود.[7]


- دخالت نظامی در عمان؛

 ایران و عربستان سعودی در دهه‌ی 60، اقدام به سازمان‌دهی یک سازمان اطلاعاتی غیررسمی به نام «باشگاه سافار» نمودند. این سازمان که شامل فرانسه، مصر و مراکش هم می‌شد، در دهه‌ی 1970م. برای مقابله با نفوذ کمونیسم در آفریقا تأسیس شد تا برای کشورهای آفریقایی دوست که در خطر حمله‌ی نیروهای طرف‌دار شوروی بودند، اسلحه، اطلاعات و منابع مالی فراهم کند.

 اگرچه ایالات متحده به طور رسمی عضو باشگاه نبود ولی به شدت فعالیت‌های این باشگاه را تأیید می‌کرد زیرا خود آمریکا هم عملیات‌هایی مشابه و هم راستای آن در آفریقا به عمل می‌آورد و به ظاهر باشگاه سافاری، آمریکا را در جریان کامل فعالیت‌های خود می‌گذارد. این باشگاه در زئیر، سومالی، اتیوپی و عمان فعالیت‌هایی انجام می‌دادند.

 در میانه‌ی دهه‌ی 1970م. ایران کمک نظامی گسترده‌ای برای دولت عمان فراهم آورد تا شورش ظفار را درهم شکند. ایران با حمایت مشترک آمریکا و اسراییل، اسلحه در اختیار «سلطان قابوس» قرار داد. در 29 آذر 1352 ارتش ایران مستقیماً وارد عمل شد و در طول 2 سال بعد منطقه‌ی ظفار را از چریک‌های عمانی پاک‌سازی نمود.[8]

شاید تصور شود همکاری اطلاعاتی اسراییل با ایران صرفاً در مورد مسائل برون مرزی بوده است، در حالی که به ظاهر در تهران نیز کارشناسان صهیونیست برضد کشورهای اسلامی و عربی فعالیت‌هایی را صورت می‌دادند: «ژنرال امیت (رئیس رکن 2 ارتش اسراییل) توانست موافقت شاه را در مورد تعلیم مأموران ساواک در عملیات ضدجاسوسی و مشترکاً به‌دست آوردن اطلاعات امنیتی از راه دخول به سفارتخانه‌ی کشورهای دشمن در تهران جلب کند.

 در واقع بعد از ملاقات او با شاه، طبق اظهار مقام‌های عالی‌رتبه‌ی ساواک، مأموران عربی زبان موساد توانستند دیپلمات‌های ساده‌لوح عرب را در تهران با پول و زن تطمیع کرده و به داخل سفارتخانه‌های آن‌ها راه یابند و با گشودن کیسه‌های سیاسی از محتویات آن‌ها عکسبرداری کنند.» بنا بر این اظهار صریح، تمامی امکانات ساواک در اختیار موساد قرار می‌گرفت تا مأموران این سازمان اطلاعاتی، دیپلمات‌های عرب و مسلمان را کاملاً در کنترل خود درآورند.

 به عبارت دیگر، همکاری امنیتی ایران با اسراییل موجب می‌شد اسراییل نقشی را که انگلیس و سپس آمریکا برای این پایگاه خود در خاورمیانه تعیین کرده بودند، یعنی تضعیف کشورهای اسلامی، به خوبی دنبال کند. باید دید در ازای این خدمات به صهیونیست‌ها، ملت ایران چه چیزی دریافت کرد. قضاوت در این زمینه چندان دشوار نیست؛ دستاورد همکاری مشترک صهیونیست‌ها با پهلوی دوم برای ملت ایران جز خفقان بیشتر نبوده است.[9]


همکاری‌های نظامی

همکاری‌های نظامی ایران و اسراییل گسترده بود و شامل همکاری درباره‌ی فروش اسلحه و نیز آموزش نیروهای ایرانی در حوزه‌ی جنگ زمینی، اطلاعات، ضداطلاعات و نیروهای هوایی بود. همکاری‌های نظامی دو طرف تا سرنگونی رژیم پهلوی ادامه داشت. در دهه‌ی 1960م./1340 سفارش‌های تسلیحاتی ایران از اسراییل رشد پیدا کرد. از جمله معروف‌ترین خریدهای تسلیحاتی شاه از اسراییل، مسلسل‌های یوزی بود.

 در ژانویه‌ی 1963م. رئیس ستاد ارتش اسراییل، «زوی تزور» از ایران دیدار کرد و این دیدار طلیعه‌ی گسترش همکاری‌های نظامی دو کشور بود. همچنین قراردادهای متعددی برای تعمیر هواپیماهای جنگنده مانند هواپیمای (86-F) در اسراییل به امضای مقام‌های ارتش دو کشور رسید.

یکی از پروژه‌های مشترک ایران و اسراییل، توسعه‌ی موشک‌های دوربرد با قابلیت حمل کلاهک هسته‌ای بود. این موشک‌ها از تولیدات خود اسراییل بود و تحقیقات مربوط به آن از دهه‌ی 1950م. آغاز شده بود. در بهار 1977م. «شیمون پرز»، وزیر دفاع اسراییل در تهران موافقت‌نامه‌ی محرمانه‌ای برای تولید یک موشک پیشرفته، امضا کرد.

 ایران باید هزینه‌ی این طرح را از طریق معادل یک بیلیون دلار نفت صادراتی به اسراییل می‌پرداخت. همچنین ایران موظف بود یک فرودگاه ویژه، یک کارخانه‌ی مونتاژ و سایتی برای آزمایشات گسترده‌تر فراهم کند. این پروژه با سقوط شاه به پایان رسید.[10]

 

همکاری اقتصادی

همکاری رژیم پهلوی و اسراییل در زمینه‌ی اقتصادی نیز حائز اهمیت زیادی در حوزه‌های مختلف و به خصوص تأمین امنیت نفتی این رژیم بود. ایران پس از کودتای 28 مرداد از راه معامله‌گران خصوصی اقدام به فروش نفت به اسراییل کرد اما از سال 1957م. فروش رسمی نفت به اسراییل آغاز شد. اسراییل برای واردات نفت از ایران نخست به احداث خط لوله‌ی 8 اینچی ایلات-بئرشبع در1957م. و سپس خط لوله‌ی 16 اینچی در سال1960م. نمود. اما علاوه بر نفت ایران و اسراییل تا زمان انقلاب اسلامی درصدد بودند در زمینه‌های دیگر اقتصادی نیز روابط خود را گسترش دهند.

 اما باید یادآور شد که این روابط تابعی از خواست آمریکا بوده است و هر جا که آمریکا می‌خواست این رابطه تسریع می‌شد و یا برعکس هرجا تشخیص می‌داد این رابطه کندتر می‌گشت. برای نمونه درخواست اسراییل برای احداث یک پالایشگاه در اشدود با مشارکت ایران مورد پذیرش قرار نگرفت که در حقیقت مهم‌ترین دلیل عدم پذیرش ایران، مخالفت آمریکا بود. در یکی از اسناد سفارت آمریکا در ایران در اوت1970م. چنین آمده است:

 «ما در این مقطع زمانی بحرانی بر این هستیم که هرگونه همراهی آمریکا که ممکن است مناسبات این کشور با کشورهای دوست عرب صادر کننده‌ی نفت را به خطر اندازد را اجتناب کنیم.» از این رو ایران نیز در راستای همین سیاست آمریکا حاضر به احداث پالایشگاه برای اسراییل نشد.[11]


حلقه‌ی ارتباط ایران و اسراییل

با مروری بر روابط رژیم اشغالگر قدس و رژیم پهلوی می‌توان به خوبی پی برد که روابط این دو کشور براساس تأمین منافع آمریکا در منطقه شکل گرفته بود با این حال باید به بررسی این مسئله پرداخت که توسعه و تعمیق روابط بین ایران و اسراییل در زمان پهلوی دوم توسط چه افرادی صورت می‌گرفته است و اصولاً در داخل ایران چه اشخاصی توسعه‌ی روابط این دو کشور را تسهیل می‌کردند.

 براساس شواهد و مدارک به‌دست آمده، فرقه‌ی دورغین بهاییت یکی از عوامل نفوذ اسراییل در ایران در طول دوران پهلوی محسوب می‌شده است به طوری که آن‌ها با نفوذ در نهادها و بخش‌های مختلف تلاش می‌کردند تا منافع اسراییل در ایران هرچه بیشتر تحکیم شود.

در اینجا باید متذکر شد که بهاییان در جنگ اعراب و اسراییل همواره از اسراییل جانب‌داری می‌کردند به طوری که در یکی از اسنادی که پس از جنگ 6 روزه‌ی اعراب و اسراییل منتشر شد، مشخص گردید که آن‌ها مبلغ 120میلیون تومان از ایران جمع‌آوری کرده و به ارتش اسراییل داده‌اند. از طرفی این زمان مصادف با توسعه و گسترش روز افزون قدرت بهاییان به وسیله‌ی مقام‌های دولتی در ایران بود.

 در سال 1347 در یکی از کمیسیون‌های فرقه‌ی مزبور، سخنگوی کمیسیون پس از ابراز خرسندی از پیروزی اسراییل در جنگ‌های با اعراب گفت: «پیشرفت و ترقی ما بهاییان این است که در هر اداره‌ی ایران و تمام وزارتخانه‌ها یک جاسوس داریم و هفته‌ای یک بار، طرح‌های تهیه شده به وسیله‌ی دول به عرض شاهنشاه می‌رسید. گزارش‌هایی در زمینه‌ی آن طرح‌ها به محافل روحانی بهایی می‌رسد. مثلاً در پیمان کار، کادر بهاییان ایران هر روز گزارش خود را در زمینه‌ی ارتش ایران و اینکه چگونه چتربازان را آموزش می‌دهند، به محفل روحانی بهاییان تسلیم می‌نمایند.

 اسراییل پس از اطمینان از نفوذ گسترده‌ی بهاییت در ارکان رژیم پهلوی و به منظور بهره‌برداری سیاسی، اطلاعاتی و اقتصادی بیشتر از آن‌ها در کشورهای جهان و به ویژه ایران، بهاییت را به صورت آشکار به عنوان یک مذهب به رسمیت شناخت. در یکی از اسناد ساواک در این باره چنین آمده است: «اسراییل مذهب بهایی‌ها را به عنوان یک مذهب رسمی در سال 1974م. به رسمیت شناخته است. دولت اسراییل با اجرای برنامه‌ی تحبیب از افراد مزبور می‌کوشد از اقلیت فوق‌الذکر در سایر کشورهای جهان به ویژه ایران بهره‌برداری سیاسی، اطلاعاتی و اقتصادی بنماید

 بنابراین رژیم اشغالگر قدس، با حمایت همه جانبه از فرقه‌ی ضاله‌ی بهاییت و نفوذ دادن آن‌ها در پست‌های کلیدی هیئت حاکمه‌ی رژیم شاه به ویژه در دربار، دولت و ارتش، در جهت اغراض و اهداف خود و ضربه زدن به فرهنگ اسلام و مسلمین به ویژه به مردم ایران و فلسطین به عنوان یک ابزار نهایت بهره برداری را در جنبه‌های مختلف به عمل می‌آورد. در واقع می‌توان گفت یکی از عوامل مؤثر در بسط و گسترش روابط ایران و اسراییل، بهاییان بودند که نقش مهمی را در این زمینه ایفا کردند.[12]

براین اساس نگارنده بر این باور است که شواهد نشان می‌دهد که گسترش روابط ایران و اسراییل که با هدف تضعیف دولت‌های اسلامی صورت گرفته بود بیشترین نفع را برای بهاییان داشت. دلیل این موضع نیز واقع شدن مرکز بهاییان در اسراییل است.

 برای همین آن‌ها احساس می‌کردند که هرچه نفوذ اسراییل در ایران بیشتر شود، از این راه بهاییان بهتر می‌توانند قدرت خود را در ایران گسترش دهند از این رو آن‌ها در طول حکومت پهلوی دوم همواره نقش دلال را در رابطه با ایران و اسراییل بازی می‌کردند و البته در این بین سودهای کلانی نیز از توسعه‌ی روابط اقتصادی و نظامی ایران و اسراییل به جیب می‌زدند.


نتیجه

مروری بر روند تعیین سیاست خارجی پهلوی دوم نشان دهنده‌ی این است که محمدرضا شاه بعد از کودتای 28 مرداد ماه و نقش آمریکایی‌ها در بازگردان او به سلطنت، به شدت تدوام حکومت خود را وابسته به تأمین نظر آمریکا می‌دانست، برای همین همواره تلاش می‌کرد تا سیاست‌هایی را در پیش بگیرد که باعث تداوم کمک آمریکا به او شود؛ از این رو وی در سیاست‌گذاری خارجی ایران در طول حکومتش همواره سعی کرد تا به عنوان بازوی خاورمیانه‌ای آمریکا عمل کند.

 در راستای چنین سیاستی وی سیاست نزدیکی با اسراییل را در پیش گرفت و سعی کرد تا سطح روابطش را با رژیم صهیونیستی گسترش دهد و البته در این بین خطوط کلی روابط این دو بر اساس سیاست‌های کلی آمریکا در منطقه شکل می‌گرفت. برای همین ایران در طول دهه‌ی 70 با یاری اسراییل به مهار موج‌های ضدآمریکایی در منطقه اقدام کرد.

 این نکته در این جا حائز اهمیت است که بر اساس سیاست آمریکا باید امنیت منطقه توسط خود کشورهای خلیج فارس تأمین شود و ایران برای ایفای چنین نقشی نیازمند تجهیز نظامی و توسعه‌ی سیستم‌های امنیتی بود. از همین رو برای رسیدن به چنین هدفی گسترش روابط ایران و رژیم صهیونیستی در دستور کار آمریکا قرار گرفت و در این بین بهاییان نیز نقش دلال را در توسعه‌ی این روابط ایفا می‌کردند.(*)
 

پی‌نوشت‌ها:

[1]. مارک ج گازیوروسکی (1371)، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه‌ی فریدون فاطمی، تهران، نشر مرکز، ص13-12

[2]. مارک ج گازیوروسکی، همان، صص 165-164

[3]. مؤسسه‌ی مطالعات و پژوهش‌های سیاسی
www.ir-psri.com/Show.phpPage=ViewArticle&ArticleID=324&SP=Farsi

[4]. علیرضا ازغدی(1386)، روابط خارجی ایران 1357-1320، تهران، نشر قومس، چاپ هفتم، صص411-410

[5]. علی فلاح نژاد(1381)، مناسبات ایران و اسراییل در دوره‌ی پهلوی دوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص161-160

[6]. حسین آجورلو و سیدروح‌الله حاج زرگر باشی(1388)، ایران و مسئله‌ی اسراییل، تهران، دفتر گسترش تولید علم، ص112

[7].  حسین آجورلو و سیدروح‌الله حاج زرگر باشی، همان، صص114-113

 [8]. www.ir-psri.com/Show.phpPage=ViewArticle&ArticleID=324&SP=Fars

[9]. عباس سلیمی نمین (15مهر1384)، توافق مصلحت آمیز روابط ایران و اسراییل

www.irhistory.com/index.php?action=show_news&news_id

[10]. www.ir-psri.com/Show.phpPage=ViewArticle&ArticleID=324&SP=Fars

[11]. امیرحاجی یوسفی(1382)، ایران و رژیم صهیونیستی از همکاری تا منازعه، تهران، انتشارات دانشگاه امام صادق(علیه‌السلام)، ص124-120

[12]. رضا زارع (1384)، ارتباط ناشناخته: بررسی روابط رژیم پهلوی و اسراییل (1357 - 1327)، تهران، مطالعات تاریخ معاصر ایران، صص372-366

منبع: برهان


انتهای پیام

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 148 تاريخ : سه شنبه 25 اسفند 1394 ساعت: 16:12

صدای شیعه: حجت‌الاسلام محسن قرائتی استاد و مفسر قرآن کریم در ایام شهادت بانوی دوعالم حضرت فاطمه زهرا(س) در یادداشتی به بیان اوصاف آن حضرت پرداخت.

نام‌­هایی که نشان‌دهنده ویژگی‌‌های حضرت هستند

بسم الله الرحمن الرحیم

امام صادق(ع) می‌­فرمایند:‌ فاطمه(س) نزد خداوند نُه نام دارد: فاطمه، صدیقه، (بسیار راستگو)، مبارکه (پربرکت)، طاهره (پاکیزه)، زکیه (وارسته)، راضیه (خرسند)، مرضیه (پسندیده)، مُحدَُثه (آن که با او سخن گفته شد)، زهرا (درخشنده). آنگاه به راوی فرمودند: فاطمه یعنی بریده شده از شرور. خداوند او و دوست‌‌دارانش را از آتش دوزخ دور ساخته است. (بحار، ج43،ص12)

دختری که پدر او را مادر خطاب می‌کرد

بانوی یگانه عالم از چنان مرتبه والایی برخودار است که پدر بزرگوارش رسول خدا بارها فرمود: «فداها ابوها» (پدرش به فدایش باد.) اگر در قرآن سخن از احسان به والدین است، او به قدرى به پدر احسان مى‌‏کند که پیامبر درباره او مى‏‌فرماید: «امّ ابیها»: تو مادر پدرت هستى.

پیامبری که اسوه بندگی و قرب الهی است، هرگاه مشتاق بوی بهشت می‌‌شد او را می‌‌بوئید و می‌‌بوسید.

ایشان کسی است که در روز مباهله، همراه با فرزندان و همسرش در کنار پیامبر بودند.

در بخشش و کرامت

در شب عروسى، زمانی که فقیرى پیراهن کهنه‌‏اى درخواست کرد، به یاد آیه‏ «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ ...» پیراهن عروسیش را به او بخشید.

در عفت

برای سخن گفتن با نابینا،‌ محجبه رفت و در پاسخ به سئوال پدرش راجع به این موضوع فرمود: گرچه ما را نمی‌بیند، لیک من او را می‌‌بینم.

در صداقت

عایشه می‌‌گوید: پس از پدرش هیچکس را راستگوتر از فاطمه نیافتم و در روایات، بهترین نمونه‏‌ صدّیقه، فاطمه‏‌ زهرا(س) معرّفى شده است.

در دانش

در خطبه فدکیه اصول و فروع دین در بین کلماتش چون جواهر می‌‌درخشد و کتابى به نام مصحف دارد که امامان معصوم(ع) گاهى براى کسب اطلاع از آینده به آن کتاب مراجعه مى‏‌کردند.

در شجاعت و حمایت از امام زمانش

کدام زنی را سراغ دارید که برای دفاع از شوهر ‌و بهتر بگوییم امامش تا سر حد جان،‌ مایه بگذارد و باز خود را مقصر دانسته و از کوتاهی خود شرمسار باشد. همان کسی که پس از وفات پیامبر(ص)، به در خانه‏‌هاى مردم مى‏‌رفت و مى‏‌گفت: مگر نبودید و نشنیدید که رسول خدا در غدیر خم چه فرمود؟ «مَن کنتُ مولاه فهذا فعلىّ مولاه» هر که من مولاى اویم، علىّ مولاى اوست.

در مقامش

همین بس که عطیه خدا به پیامبر است: «إِنَّا اعطیناک الکوثر» کوثری است که نسل کثیر پیامبر از طریق اوست.

در میان چهارده معصوم، وجود یک زن لازم بود. وجود حضرت زهرا(س) الگویى بود که به زنان ثابت شود آنچه اسلام مى‏‌گوید قابل عمل است. نه تنها زهرا(س)، بلکه دخترش حضرت زینب(س) نیز الگوى زنان تاریخ است.

پیامبر اکرم(ص) براى بعد از خود علامت‏‌هایى قرار داد که هرگاه مردم دچار حیرت و سرگردانى شدند به آنها نظر کنند و حقّ را بشناسند؛ اوّلین آنها حضرت زهرا(س) است که درباره‏‌اش فرمود: رضاى او رضاى من و غضب او غضب من است.

حضرت مهدى(عج)مى‏‌فرماید: «و فى ابنة رسول الله لى اسوة حسنة» (بحار، ج 53، ص 180) دختر رسول خدا، الگوى نیکوى من است.

خانه‌ زهرا(س) منزلگاه اهل بیت(ع)

خانه‌ زهرا(س) منزلگاه اهل بیت(ع) است. پس از نزول آیه «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ»(طه، 132) تا چند ماه رسول خدا(ص) هنگام صبح در خانه فاطمه زهرا مى‏‌آمد و مى‏‌فرمود: «الصلاة الصلاة» تا به مردم اعلام کند اهل بیت من همان کسانى هستند که در خانه على و فاطمه هستند.

«الْجار ثُمَّ الدَّار» پیامی از حضرت زهرا(س)

در قنوت فقط به فکر خود و حاجات خود نباشیم. حضرت زهرا(س) مى‏‌فرمود: «الْجار ثُمَّ الدَّار» ابتدا به فکر همسایه‏‌ات باش آنگاه خانواده خود. زیرا خداوند وعده فرموده است کسى که براى دیگران دعا کند خداوند حاجات خود او را هم برآورده مى‏‌سازد.

مگر نه اینکه درباره‌ او و شوهر و فرزندانش نازل شد: «وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ» (حشر/9) ما هم باید چنین باشیم. با وجود گرسنگی خود و فرزندانشان هر آنچه داشتند، ایثار کردند. نه یک روز، نه دو روز؛ سه روز!

در عبادت خدا همین بس که آن‌قدر در محراب عبادت ‌ایستاد که پاهایش ورم ‌کرد: «حتّی تورّم قدماها»

اگر نتوان به مقام فاطمه زهرا(س) رسید، ولى به مقام دختر کنیز او فضه که مى‏‌توان رسید، در تاریخ مى‏‌خوانیم: این بانوى گرامى بیست سال تمام گفت‌وگوهایش را در قالب آیات قرآن بیان مى‏‌کرد.

حضرت زهرا(س) در خطبه معروف خود فرمود: فلسفه و دلیل نماز پاک شدن روح از تکبر است. در نماز بلندترین نقطه بدن که پیشانى است، روزى سى‌وچهار بار بر زمین ساییده مى‏‌شود تا در انسان تکبّرى باقى نماند.

شهری که بنیان حکومت اسلامی بود اما در آن به اهل بیت جفا شد

مدینه شهرى که در غربت پیامبر(ص) حضرت را با آغوش باز پذیرفتند. هنگام ورودش سرود خواندند، از آن بزرگوار استقبال شایانى کردند. حضرت را یارى کردند، خانه‏‌هاى خود را در اختیار مهاجران گذاشتند، رسول خدا(ص) را در جبهه‏‌ها و جنگ‏‌ها یارى دادند. پیام حضرتش را به اطراف رساندند.

شهرى که بنیان حکومت اسلامى در آن ریخته شد. ولى در همین شهر امامان ما شهید شدند. جنازه‏ مبارک امام حسن مجتبى(ع) تیرباران شد، فاطمه زهرا(س) در آن کتک خورد و اشک‌ها ریخت و خطبه‏‌ها خواند.

در این شهر، زیارتنامه فاطمه زهرا(س) را هم در مسجد پیامبر مى‏‌خوانیم و هم در قبرستان بقیع. چون قبر فاطمه زهرا(س)  مفقودالاثر است! گویا خداوند براى تسلیت قلب کسانى که عزیزان خود را در جبهه‏‌هاى جنگ از دست مى‏‌دهند و حتى از جنازه‏ فرزندشان خبرى ندارند، چنین مقرر داشته که از قبر دختر پیامبر(ص) نیز خبرى نباشد!

اگر از حضرت بارگاه و نشانی نیست سوره کوثر همه جا هست

اگر بر قبر شریف فاطمه زهرا(س) بارگاه و نشانه‏‌اى نیست، در عوض سوره کوثر همه جا هست. صحن و سرا اثرى جمادى است، ولى از ذریه و فرزندان فاطمه(س) آثار معنوى و انسانى و مکتبى به جاى مانده است.

از قبر امّ الائمه(ع) خبرى در دست نیست ولى از ناله‏‌هاى آن بانو و خطبه‏‌ها و کلمات و فرزندانش، صدها خبر در دست است. از شخص فاطمه زهرا(س) بى‌خبریم، ولى از شخصیّت حضرتش خیر.

سؤالاتی که باید تاریخ پاسخگو باشد

حضرت زهرا(س) وصیت مى‏‌کند که شب مرا غسل دهید و به خاک بسپارید! او مى‏‌خواهد با دنیا حرف بزند و بگویدمگر من دختر نبوت، همسر ولایت، مادر امامت نبودم!؟ چرا باید قبرم مخفى باشد؟

مگر من تنها یادگار محمد(ص) که وارث ابراهیم و نوح و موسى و عیسى(ع) است، نیستم؟

مگر من مصداق آیه‏ تطهیر و سوره‏ کوثر و سیدة نساء العالمین نبودم؟

مگر پدرم رسول خدا (س) نفرمود: فاطمه پاره‏ تن من است، هر که او را آزار دهد مرا آزرده و هر که مرا بیازارد خدا را به غضب آورده است؟! (الغدیر، ج7، ص232)

مگر پدرم هنگام بازگشت از سفر، اول به دیدن من نمى‏‌آمد؟ (بحارالانوار، ج43، ص30)

مگر وقتى وارد مى‏‌شدم پدرم به احترام من نمى‏‌ایستاد؟ (اعلام الورى، ص157)

مگر فرزندم حسین، روز عاشورا دلیل زیر بار زور نرفتن خود را تربیت در دامن من ندانست؟

«هیهات من الذلّة ... حجور طابت و طهرت»

مگر براى سیر کردن محرومان و گرسنگان گردنبندم را نفروختم؟ (بحارالانوار، ج43، ص56)

مگر همه‏ امامان از فرزندان من نیستند؟

مگر پدرم این همه سفارش مرا نکرد؟

مگر باردار نبودم و فرزندم را سقط کردند؟

مگر داغدار نبودم؟ و مگر جوان نبودم؟

پس چرا باید وصیت کنم قبرم مخفى باشد؟ و کسى براى تشییع جنازه‏‌ام نیاید؟

منتظریم، تاریخ جواب بدهد!

منبع: فارس


انتهای پیام

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 136 تاريخ : سه شنبه 25 اسفند 1394 ساعت: 16:12

صدای شیعه: به مناسبت چهارمین سالگرد درگذشت استاد علی ابوالحسنی (منذر) آیین رونمایی از کتاب «تنهای شکیبا»، سه شنبه 18 اسفند با سخنرانی موسی حقانی، مدیر موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،‌ رضا مختاری نویسنده کتاب و پژوهشگر تاریخ معاصر،‌ محمد حسین رجبی دوانی استاد و پژوهشگر تاریخ معاصر، شیخ محسن خزعلی و محمد صادق ابوالحسنی فرزند استاد علی ابوالحسنی در مجموعه شهدای سرچشمه برگزار شد.

شیخ فضل الله و آخوند خراسانی اختلاف مبنایی نداشتند

حقانی در ابتدا با بیان اینکه امروز فقدان ایشان بیش از پیش در تاریخ نگاری خودش را نشان می‌دهد گفت: آثاری که از او منتشر شده به مسائل مهمی چون مشروطیت می‌پردازد. کتاب «تنهای شکیبا»  را نیز می‌توان یکی از آرزوهای ابوالحسنی دانست که محقق شد.

وی با اشاره به نبود اطلاعات درباره اختلافات میان شیخ فضل الله و آخوند خراسانی در آثار ابوالحسنی افزود: ابوالحسنی به این موضوع نگاه می‌کرد که چقدر برای بیان چنین حرف‌هایی در جامعه ظرفیت پذیرش وجود داشت. از سوی دیگر باید گفت که اختلاف شیخ فضل الله با آخوند خراسانی بر سر تعیین مصادیق بود و این دو با هم اختلاف مبنایی نداشتند.

رئیس موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران با بیان اینکه برخی از نقدهایی که درباره آثار ایشان نوشته شده صحیح نیست، یادآور شد: گفته می‌شود که ابوالحسنی قدر شیخ فضل الله نوری را بالا برده تا قدر دیگران را پایین بیاورد، در حالی که برخورد ابوالحسنی با این موضوع احساسی نبود. او معتقد بود شیخ فضل‌الله نوری به لحاظ علمی و فقهی قویتر از دیگران بوده است.

تاریخ نگاری ابوالحسنی اتکا به حرف علما دارد

محمدرضا کایینی در ادامه با اشاره اینکه مرحوم ابوالحسنی در آثارش به اقوال علما تکیه کرده است، گفت: ابوالحسنی طی آثاری که در حوزه مشروطه پژوهی داشته به اقوال علما به ویژه اقوال علمای مغلوب در آن دوره توجه کرده است. تاریخ نگاری دوره مشروطه نیز بیشتر به اقوال مسلط در آن دوره توجه کرده تا اقوال مغلوب، بنابراین تلاش ابوالحسنی این بوده که به اقوال مغلوب در این دوره و نیز ناگفته‌های درباره شیخ فضل‌الله اشاره کند.

وی ادامه داد: ابوالحسنی معتقد بود علما چون در گفته‌هایشان استحکام دارند باید بیشتر به اقوال آنها در تاریخ نگاری توجه کرد. بنابراین تاریخ نگاری ابوالحسنی اتکا به حرف علما دارد.

کایینی گفت: یکی از دلایلی که ابوالحسنی به اعلامیه‌های آخوند خراسانی در دوران فطرت نپرداخته این بوده که معتقد است این نظرات، نظرات آخوند خراسانی نیست و در خراب کردن رابطه بین شیخ فضل الله و آخوند خراساتی دست افرادی مانند اسدالله فراهانی را می‌توان دید.

وی با بیان اینکه ابوالحسنی معتقد است که تنوع نگاه اجتماعی شیخ فضل الله و آخوند خراسانی به یکدیگر نزدیک بوده یادآور شد: بر خلاف اختلافاتی که بعدها در بین این دو به وجود آمد این دو نفر به لحاظ دیدگاه اجتماعی با یکدیگر اختلاف زیادی نداشتند.

آثار ابوالحسنی گنجینه ارزشمند و عظیمی است

محمدحسین رجبی دوانی نیز در بخش دیگری از این نشست با اشاره به اینکه ابوالحسنی گنجینه ارزشمند و عظیمی است که باید از آثار او استفاده کرد گفت: کارهای ابوالحسنی هریک تازگی خاص خود را دارد و از زاویه قدیم و جدید به مسایل تاریخی پرداخته است.

وی با بیان اینکه یکی از مسائلی که همواره مورد دغدغه ابوالحسنی بوده، این است که چرا طرح‌های شیخ فضل الله نوری ناموفق بود؟ گفت: او در دو کتاب «اندیشه سبز، زندگانی سرخ» و «تنهای شکیبا» سعی کرده است که به این سوال پاسخ دهد.

وی افزود: زمانی که مجلس توسط محمد علی شاه به توپ بسته شد، تا مدت کوتاهی در سراسر کشور مقاومت صورت گرفت و بعد از آن آرامشی در سراسر کشور برپا شد. در آن زمان شیخ فضل الله نامه‌ها و اعلامیه‌هایی به علمای کشور نوشت و از آنها نظرشان را درباره مشروطه جویا شد و از آنها پرسید که آیا موافق هستند که مشروطه در کشور احیا شود و همگی آنها پاسخ دادند که ما چنین مشروطه‌ای نمی‌خواهیم. به هر حال شیخ کوشید تا در کنار نظر علما مجلس شورای کبری مملکتی ایجاد کند. مجلسی انتصابی که از خوشنام ترین رجال سیاسی کشور، شاهزادگان، تجار و ... تشکیل می‌شد و اخیاراتی داشت که شامل اختیارات مجلس قدیم می‌شد و علاوه بر آن به نوعی نقش قوه قضاییه را برای مسئولان مملکتی داشت با این وجود این طرح‌ها ناکام ماند. ابوالحسنی در این کتاب به دلایل ناکامی خود اشاره می‌کند. اما علتی که در کتاب او نیامده و در واقع می‌توان گفت علت تامه بوده از جنس مخالفت‌هایی بوده که آخوند خراسانی با شیخ فضل الله داشت و این اختلافات در نوشته‌های ابوالحسنی نیست.

این تاریخ پژوه تاکید کرد: آنچه که موجب ناکام ماندن اقدامات محمد علی شاه و نیز تهییج مشروطه‌خواهان شد، صدور اعلامیه‌های متعدد از سوی آخوند خراسانی و شیخ مازندرانی بود. کاش مرحوم ابوالحسنی به همان اندازه که به شیخ فضل‌الله پرداختند برای شناساندن اقدامات آخوند خراسانی نیز کتابی تالیف می‌کردند.

این تاریخ پژوه گفت: البته این به دلیل نداشتن اطلاعات در این باره نبوده چرا که ایشان تسلط کاملی به تاریخ مشروطه داشته است. اما تقوا و احتیاط ابوالحسنی مانع از این می‌شد که اختلافات گذشته میان این دو را باز کند بنابراین کوشیده تا اشاره‌ای گذرا به این موضوع داشته باشد.

وی افزود: اما واقعیت این است که اعلامیه‌های آخوند خراسانی نقش زیادی در تهییج مشروطه خواهان داشت. ایشان جنگیدن در رکاب ستارخان را مانند جنگیدن در رکاب امام زمان(ع) دانسته بود. بنابراین این اعلامیه‌ها موجب تحریک مردم ولایات شده بود و سبب شده اتفاقات تبریز به سایر شهرها نیز کشیده شود و پس از فتح تهران انقلابیون شیخ فضل الله را دار زدند.

رجبی در بخش پایانی سخنانش انتشار کتاب را به همراه پیوست پایانی آن درست ندانست و گفت: این کتاب بهتر بود بدون پیوست منتشر می‌شد و به همین صورت شکیل‌تر و موجه تر بود.

محمدصادق ابوالحسنی نیز کتاب «تنهای شکیبا» را آخرین آواز قوی پدرش عنوان کرد و گفت: شیخ فضل‌الله هنگامی که بر دار آویخته می‌شد، زیباترین آواز خود را سرود و مرحوم ابوالحسنی نیز با نگارش کتاب «تنهای شکیبا» آخرین آواز خود را گفت.

در پایان این مراسم از کتاب «تنهای شکیبا» رونمایی به عمل آمد.

منبع: مهر

انتهای پیام

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 157 تاريخ : دوشنبه 24 اسفند 1394 ساعت: 13:16

صدای شیعه: علی شمخانی در همایش اقتصاد مقاومتی اظهار داشت: در روزهای آغاز جنگ برای مقابله با صدام سه راهکار بیشتر نداشتیم که یا باید تسلیم می‌شدیم  و کیلومترها از کشورها را واگذار می‌کردیم که در همان زمان وقتی صدام تا اهواز رسیده بود خواهان آتش‌بس شد.

شمخانی خرید تانک و تجهیزات را راهکار دوم عنوان کرد و گفت: اما با توجه به شرایط کشور و نبود منابع مالی نمی‌توانستیم آن را عملی کنیم و برای همین ملت ایران راهکار سوم را انتخاب کرد زیرا در آن زمان حتی سیم خاردار هم به ما نمی‌دادند.

وی با اشاره به اینکه چگونه می‌توان از توان مردمی در مقابل یک تجاوز استفاده کرد، گفت: این کار امکان پاکسازی دشمن را فراهم کرد و در اتاق جنگ و بررسی مسئولین انتخاب گزینه سوم بود که کار سخت و غیرممکن تلقی می‌شد و امروز هم این راهکار باید مدنظر قرار گیرد و آن راه مقاومت است.

شمخانی کشنده و منهدم کننده را تفاوت اقتصاد و جنگ عنوان کرد و گفت: در جنگ صدای باروت، توپ و هواپیما و جنازه وجود دارد و در اقتصاد انهدام زیرساخت، پل و ساختمان را می‌توان عنوان کرد.

شمخانی تصریح کرد: عقب‌ماندگی تفاوتی با انهدام زیرساخت‌های اقتصادی ندارد و تفاوت جنگ و اقتصاد در این است که جنگ قابل تبیین و قابل لمس است ولی اقتصاد به‌راحتی قابل لمس نیست.

دبیر شورای عالی امنیت ملی با اشاره به اجماع در حل مشکلات اقتصادی بیان کرد: می‌توان در اقتصاد به اجماع رسید البته این با تأخیر امکان‌پذیر است ولی همین تأخیر زیان‌آور است.

شمخانی ادامه داد: در جنگ توانستیم موفق باشیم و در صحنه اقتصاد هم نیاز به چنین بازیگردانی داریم. البته سؤالی در ذهنم وجود دارد که چرا مهمترین و اولاترین مؤلفه امنیت ملی امروز مسائل اقتصادی و معیشتی است.

وی تصریح کرد: همیشه اقتصاد در عصر مدرن یکی از مؤلفه‌ها بوده اما امروز این حضور مهمترین مؤلفه است و علت آن نیز مشخص می‌باشد که یکی از این علت‌ها اقتصاد و تهدیداتی است که به شمار می‌رود و این است که اکثر آسیب‌پذیری ما در حوزه اقتصادی قرار دارد.

دبیر شورای عالی امنیت ملی با اشاره به کاهش سن اعتیاد و افزایش میزان طلاق، افزایش بزهکاری و تعداد زندانیان گفت: حتی در کشمکش‌های سیاسی برای کسب صندلی قدرت نسبت‌های موضوع اقتصاد مطرح است و به‌راحتی اجماع‌پذیری در جهان در استفاده اقتصادی علیه یک کشوری امکان‌پذیر است و این با جنگ به‌راحتی امکان‌پذیر نیست و در اقتصاد می‌توان راحت‌تر از جنگ آسیب زد.

شمخانی افزود: آسیب‌پذیری و واکنش متغیرهای اقتصادی خیلی سریعتر از سایر واکنش‌ها است و امروز موضوع اقتصاد در صدر مطالبات مقام معظم رهبری و همه مردم ایران اسلامی می‌باشد و مطالبات و نیازهای مشترک مردم در این بخش است.

وی اضافه کرد: فراگیری آسیب‌پذیری از حوزه اقتصاد در بخشهای استانی و کشوری به‌سرعت امکان‌پذیر است و چانه‌زنی یک ملت توان اقتصادی آن است که ملموس به‌سرعت اثر پایین متغیر اقتصادی برای مردم کوچه و بازار است.

دبیر شورای عالی امنیت ملی با تأکید بر اینکه اقتصاد یکی از مؤلفه‌های امنیت کشور است، گفت: این موضوع مختص سال 94 و یا سالهای گذشته و حتی سال 57 نیست و ما یک ایران قبل از انقلاب و یک ایرانی از سال 57 تا 94 داریم و یک ایرانی فردا در نظر است و اگر شاخص‌های این سه دوره را مقایسه کنیم متوجه خواهیم شد نوع حکومت و میزان مشارکت مردم و عناصر حاکمیت، جایگاه در منطقه و جهان و ثبات داخلی و عوامل آن است.

وی با بیان "ما ولیعهد نداریم" گفت: در منطقه شاهد حکومت‌های خاندانی و موروثی هستیم ولی در ایران مردم با رأی خود نمایندگان مجلس خبرگان را انتخاب می‌کنند و این مجلس رهبری را تعیین می‌کند.

دبیر شورای عالی امنیت ملی با یادآوری "روزی در منطقه ژاندارم بودیم" گفت: شاه مدعی بود که ایران را به‌سمت تمدن بزرگ ببرد اما وقتی شاخص‌های آن را بررسی می‌کنیم شاهد فاصله طبقاتی هستیم که بیداد می‌کند، از سوی دیگر بنیان‌های اقتصادی و امنیت اقتصادی کشور به غرب و بیگانگان وابسته بود و همچنین امنیت غذایی و بخشی موارد متصل به بیگانگان بود و ایجاد چرخه‌های پایدار صنایع کشور مانند حمل و نقل و ارتباطات و حتی توان نظامی به بیگانه وابسته بود و این موارد باعث از بین بردن باور ملی و ظرفیت‌های داخلی می‌شد و از سوی دیگر باعث ارتقا و ترویج سبک زندگی غیردینی و استقرار اقتصاد مصرف‌‌پایه براساس منابع دیگران شد و به‌دنبال آن شاهد تخریب و تضعیف تولید و کارآفرینی بودیم.

شمخانی رانت و فساد را مؤلفه‌های دیگر اقتصاد زمان شاه عنوان کرد و گفت: در طول 37 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بازسازی مؤلفه‌های دیگر موفق بودیم اما در حوزه اقتصادی چالش‌های فراوانی داریم که باید به آن بپردازیم.

وی با اشاره به اینکه امروز اقتصاد یکی از مؤلفه‌های امنیت ملی کشور است، بیان کرد: نمی‌توان از منابع و موقعیت جغرافیایی ایران و دو کرانه آبی گسترده و کشت محصولات خاص، نفت و نسل جوان و باور ایرانی برای استفاده در جهت پتانسیل تولید بهره نبرد.

دبیر شورای عالی امنیت ملی تأکید کرد: باید از تجربه 8 سال دفاع مقدس در حوزه اقتصادی به‌عنوان سرمایه ملی استفاده کنیم. ما برای ایران سال 1404 برنامه‌های چهارم، پنجم و ششم توسعه را ترسیم کردیم اما نسبت بین این دارایی‌ها و نیل به اهداف قابل توجه نبوده و باید خود را به چالش بگیریم.

شمخانی اقتصاد مقاومتی را نسخه و راه حل همه مشکلات اقتصادی عنوان کرد و گفت: باید سیاست‌های اقتصاد مقاومتی را دنبال کنیم و مهمترین و اولویت‌ترین مسئله نظام حل مسائل اقتصادی است که گرفتار یک چرخه هستیم که استمرار آن چرخه‌های فقر، محرومیت، انباشت مطالبات بدون پاسخ و فساد و اختلال را شاهد بودیم.

وی تصریح کرد: در نگاه رهبری اقتصاد مقاومتی فراقانونی است و همه بخش‌ها باید به‌دنبال تحقق آن باشند تا بازخورد آن به جامعه برگردد.

دبیر شورای عالی امنیت ملی تنها راه برون‌رفت از شرایط کنونی را اجرای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی عنوان و اظهار کرد: سالها در این خصوص دعوا داشتیم که هنوز هم این دعواها وجود دارد که اقتصاد آزاد، کینز و آدام اسمیت برای کشور مناسب است و یا اینکه برخی عنوان می‌کردند نیازمند اقتصاد سوسیالیستی هستیم. البته برخی می‌گویند اقتصاد آزاد غلط است و برخی از اقتصاد اسلامی می‌گویند که تعریف مشخصی از آن ندارند، اما اقتصاد مقاومتی به همه این بحث‌ها پایان داده است.

شمخانی با بیان "روزهای اول جنگ راهبردی نداشتیم" گفت: وقتی راهبرد ایجاد شد با یک دلیل منطقی برنامه‌ریزی کردیم که ابتدا بستان آزاد شود و برای تک تک عملیات‌ها برنامه‌ریزی شده بود، البته جنگ را در ذهن مردم ساده‌سازی کردیم که یک پلاک، مداحی، سینه‌زنی و حمله بوده در حالی که این‌گونه نبود.

وی ادامه داد: اقتصاد مقاومتی پایان‌بخش همه سؤالات و پوزیشن‌های روشنفکرانه است. در این مقطع اقتصاد مقاومتی را در تقسیم‌بندی‌ای که در جامعه وجود دارد باور ندارم همان گونه که اصولگرا و اصلاح‌طلبی را که مطرح می‌شوند قبول ندارم. همان‌طور که در جنگ و بیرون کردن شاه و مقامات در 37 سال گذشته مردم نشان دادند که می‌خواهند از استقلال خود دفاع کنند و استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی اولین شعار ملت بود که تا امروز ا‌ز آن دفاع کردند، تنها جایی که می‌توان استقلال را زمینگیر کرد نقطه اقتصادی است و اصولگرایی و اصلاح‌طلبی در این بخش معنا ندارد.

دبیر شورای عالی امنیت ملی اظهار کرد: عدم وابستگی و استقلال در عرصه اقتصاد نشان‌دهنده وفاداری به امام، نظام و خون شهدا است و کسی که اقتصاد مقاومتی را برمی‌دارد به‌معنای آن است که برای دفاع از ایران اقدام می‌کند.

شمخانی با اشاره به تعامل و وابستگی گفت: این دو با هم متفاوتند همان‌طور که انقلابی‌گری و تجاوز با هم تفاوت دارند و باید با تمرکز بر توان داخلی 24 بند اقتصاد مقاومتی را در این مقطع اجرایی کنیم تا ایران آینده را مستقل و الگو بسازیم.

وی جهت‌گیری اقتصادی مقاومتی را مقابله با قانون‌گریزی عنوان کرد و گفت: یکی از اهداف سیاست‌‌‌های اقتصاد مقاومتی مقابله با فساد است و  امیدواریم در سال 95 در این راه حرکت کنیم.

دبیر شورای عالی امنیت ملی با ابراز اینکه میزان فرار مالیاتی دو برابر درآمدهای نفتی است، گفت: محور اقتصاد مقاومتی توسعه درونزا با تأکید بر استفاده از ظرفیت‌‌ها و توانمندی داخلی و کاهش سهم نفت در بودجه است که البته با کاهش قیمت جهانی نفت مجبور شدیم کاهش وابستگی به نفت را سریعتر طی کنیم.

شمخانی با بیان "باید به‌سمت تولید حداکثری و فروش محصولات برویم" اضافه کرد: کسانی که باعث کاهش قیمت نفت شدند تا کشور ما دچار مشکل شود امروز این کاهش قیمت نفت گریبان خود آنها را گرفته همان‌طور که داعش را به وجود آوردند تا مرزهای ما را تهدید کنند اما امروز داعش به‌سمت مرزهای آنها رفته است.

وی تسهیل و روان‌سازی فرآیندها و مقررات، افزایش سهم نیروی انسانی در تولید را یکی از محورهای اقتصاد مقاومتی برشمرد و اظهار داشت: در زمان جنگ میزان شهدای ایرانی یک‌سوم کشته‌های عراق بود زیرا توانستیم از ظرفیت‌ها استفاده کنیم و باید با رویکرد جهادی اقتصاد مقاومتی را تحقق بخشیم و راهکارهای تحقق آن را دنبال کنیم.

دبیر شورای عالی امنیت ملی با اشاره به اینکه دو سال از ابلاغ اقتصاد مقاومتی می‌گذرد، اظهار داشت: در اقتصاد کار آنی و فوری امکان‌پذیر نیست اما باید از حال بنر و شعار دادن عبور کنیم و دولت محور اجرا و سکاندار اصلی اقتصاد مقاومتی است و همه باید از دولت حمایت کنند.

شمخانی افزود: همه در تحقق اهداف اقتصاد مقاومتی نقش داریم اعم از دانشگاه، حوزه علمیه، ائمه جمعه، نمایندگان مجلس و... باید برای اجرای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی تلاش کنند تا شاهد تولید ثروت در کشور باشیم. البته برای تحقق اقتصاد مقاومتی باید بهره‌وری رشد یابد.

وی با اظهار "باید از حالت کمیته امداد خارج شویم" گفت: این برای کشور افتخار نیست که استانی بگوید  افراد بیشماری را در نوبت برای اینکه زیرمجموعه کمیته امداد شوند دارد و وظیفه ما توانمندسازی مردم است.

دبیر شورای عالی امنیت ملی تقویت رقابت‌پذیری، مبارزه با فساد و حمایت همه‌جانبه از صادرات و خدمات را یکی دیگر از اقدامات برشمرد و گفت: باید صادرات کشور متنوع‌سازی شود و بتوانیم جایگاه خود را به دست آوریم و برای تحقق سند چشم‌انداز با استفاده از شرایط فعلی فضا را مهیا کنیم، مثلاً امروز می‌توانیم در بازار روسیه حاضر شویم و یا اقدامات این‌چنینی دیگر نیز می‌توان انجام داد.

شمخانی تأکید کرد:‌ برای تقویت فرهنگ جهادی در اقتصاد و شفاف‌سازی نظام توزیع و اجرایی کشور و تحقق نقشه علمی ایران اسلامی مسیر طولانی در پیش داریم و باید صنایع و بخش خدمات و بانکی کشور متحول شود.

وی مشکلات حوزه اقتصادی کشور را ناشی از تحریم، سیاستگذاری و ساختارها اعلام و بیان کرد: برای اینکه از فقر عبور کنیم باید سیاست‌های اقتصادی را تصحیح کنیم  و ساختارها اصلاح شوند تا به‌سمت اقتصاد مردمی برویم و اینها اولویت ملی است.

دبیر شورای عالی امنیت ملی در پایان گفت: باید دعواها را کنار بگذاریم و اقتصاد مقاومتی را به‌عنوان هدفی نهایی پیگیری شود.

در همایش اقتصاد مقاومتی از تندیس همایش با حضور علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی، غلامرضا مصباحی‌مقدم عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس رونمایی شد.

منبع: تسنیم


انتهای پیام

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 125 تاريخ : دوشنبه 24 اسفند 1394 ساعت: 13:16

نوشتهحضرت آیت الله مکارم شیرازی

صدای شیعه: اخیراً یک فرد ناآگاه از تاریخ صحیح اسلام در منطقه سیستان و بلوچستان مقاله اى درباره دخت گرامى پیامبر(صلى الله علیه وآله)نوشته و نام آن را «افسانه شهادت فاطمه زهرا(علیها السلام)» گذارده است. در این مقاله پس از ذکر مناقب و فضایل آن حضرت، خواسته است شهادت و بى حرمتى را که درباره آن حضرت انجام گرفته، منکر شود.
از آنجا که بخشى از این مقاله، تحریف روشن تاریخ اسلام است، ما را بر آن داشت که به گوشه اى از این تحریف و بیان بخشى از این حقایق بپردازیم تا ثابت شود  هادت بانوى اسلام یک واقعیّت انکارناپذیر تاریخى است و اگر آنها چنین بحثى را آغاز نکرده بودند، ما در این شرایط، آن را دنبال نمى کردیم.
موضوع سخن ما را در این مقاله، امور یاد شده در زیر تشکیل مى دهد:
1
ـ عصمت حضرت زهرا(علیها السلام) در لسان پیامبر(صلى الله علیه وآله).
2
ـ احترام خانه آن حضرت در قرآن و سنت.
3
ـ هتک حرمت خانه آن حضرت پس از درگذشت پدر بزرگوارش.
به امید آن که با تشریح این نقاط سه گانه، نویسنده مقاله، در برابر حقیقت سر تسلیم فرود آورد. و از نوشته خود نادم و پشیمان گردد، و به جبران کار خود بپردازد.
تمام مطالب این نوشتار از منابع معروف اهل سنّت گرفته شده است.

 

اول)  عصمت زهرا (س) در لسان رسول خدا (ص)

دخت گرامى پیامبر(صلى الله علیه وآله) از مقام والایى برخوردار بود، سخنان رسول گرامى(صلى الله علیه وآله) در حقّ دخترش حاکى از عصمت و پیراستگى او از گناه مى باشد. آنجا که درباره او چنین مى فرماید:

«فاطمه بضعه منّی فمن اغضبها اغضبنی».(1)

«فاطمه پاره تن من است، هر کس او را به خشم آورد بسان این است که مرا خشمگین کرده است».

ناگفته پیدا است که خشم رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مایه اذیت و ناراحتى اوست و سزاى چنان شخصى در قرآن کریم چنین بیان شده است:

(وَ الّذین یُوْذُونَ رَسُول اللّه لَهُم عَذابٌ اَلیم)(توبه / 61).

«آنان که رسول خدا را آزار دهند، براى آنان عذاب دردناکى است».

چه دلیلى استوارتر بر عصمت او که در حدیث دیگرى رضاى وى در گفتار پیامبر(صلى الله علیه وآله) مایه رضاى خدا، و خشم او مایه خشم خدا معرّفى گردیده است، مى فرماید:

«یا فاطمهُ انّ اللّه یغضبُ لِغضبک و یَرضى لرضاک».(2)

«دخترم فاطمه!، خدا با خشم تو، خشمگین، و با خشنودى تو، خشنود مى شود».

به خاطر چنین مقامى والا، او سرور زنان جهان است، و پیامبر در حق او چنین فرموده:

«یا فاطمه! الا ترضین ان تکونَ سیدهَ نساء العالمین، و سیدهَ نساءِ هذه الاُمّه و سیده نساء المومنین».(3)

«دخترم فاطمه! آیا به این کرامتى که خدا به تو داده راضى نمى شوى که تو، سرور زنان جهان و سرور زنان این امّت و سرور زنان با ایمان باشى».

 

دوم) احترام خانه آن حضرت در قرآن و سنّت

محدثان یادآور مى شوند، وقتى آیه مبارکه (فی بُیُوت اَذِنَ اللّه اَنْ ترفعَ وَ یُذکَر فیها اسْمه)(4) بر پیامبر فرود آمد، پیامبر این آیه را در مسجد تلاوت کرد، در این هنگام شخصى برخاست و گفت:

اى رسول گرامى مقصود از این بیوت با این اهمّیّت چیست؟

پیامبر فرمود:

خانه هاى پیامبران!

در این موقع ابوبکر برخاست، در حالى که به خانه على و فاطمه(علیهما السلام) اشاره مى کرد، گفت:

آیا این خانه از همان خانه ها است؟

پیامبر(صلى الله علیه وآله) در پاسخ گفت:

بلى از برجسته ترین آنها است.(5)

پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) مدت نُه ماه به در خانه دخترش مى آمد، بر او و همسر عزیزش سلام مى کرد و این آیه را مى خواند: (اِنَّما یُرید اللّه لیذهبَ عَنْکُمُ الرِّجْس اَهل البَیت و یُطهّرکُمْ تَطهیراً)(احزاب / 33).(6)

خانه اى که مرکز نور الهى است و خدا به ترفیع آن امر فرموده از احترام بسیار بالایى برخوردار مى باشد.

آرى، خانه اى که اصحاب کسا را در بر مى گیرد و خدا از آن با جلالت و عظمت یاد مى کند، باید مورد احترام قاطبه مسلمانان باشد.

اکنون باید دید پس از درگذشت پیامبر(صلى الله علیه وآله) تا چه اندازه حرمت این خانه ملحوظ گشت؟ چگونه احترام آن خانه را شکستند، و خودشان صریحاً به آن اعتراف دارند؟ این حرمت شکنان چه کسانى بودند، و هدفشان چه بود؟

 

سوم) هتک حرمت خانه آن حضرت!

آرى، با این سفارش هاى موکّد، متاسفانه برخى حرمت آن را نادیده گرفته، و به هتک آن پرداختند، و این مساله اى نیست که بتوان بر آن پرده پوشى کرد.

ما در این مورد نصوصى را از کتب اهل سنت نقل مى نماییم، تا روشن شود که مساله هتک حرمت خانه زهرا(علیها السلام) و رویدادهاى بعدى، یک امر تاریخى مسلّم است نه یک افسانه!! و با اینکه در عصر خلفا سانسور فوق العاده اى نسبت به نگارش فضایل و مناقب در کار بود ولى به حکم اینکه (حقیقت شىء نگهبان آن است) این حقیقت تاریخى به طور زنده در کتابهاى تاریخى و حدیثى محفوظ مانده است و ما در نقل مدارک، ترتیب زمانى را از قرنهاى نخستین در نظر مى گیریم، تا برسد به نویسندگان عصر حاضر.

 

1. ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»

ابوبکر ابن ابى شیبه (159-235) مولف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:

انّه حین بویع لابی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمه بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی امرهم.

فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمه، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما احد احبَّ الینا من ابیک و ما من احد احب الینا بعد ابیک منک، و ایم اللّه ما ذاک بمانعی ان اجتمع هولاء النفر عندک ان امرتهم ان یحرق علیهم البیت.

قال: فلما خرج عمر جاووها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد

جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و ایم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.

هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.

این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر(علیها السلام) به على(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!(7)

یادآور شدیم که این رویداد در کتاب «المصنف» با سند صحیح نقل شده است.

 

2. بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»

احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى 270) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.

انّ ابابکر ارسل الى علىّ یرید البیعه فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیله! فتلقته فاطمه على الباب.

فقالت فاطمه: یابن الخطاب، اتراک محرقاً علىّ بابی؟ قال: نعم، و ذلک اقوى فیما جاء به ابوک...(8).

ابوبکر به دنبال على(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولى على(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!

 

3. ابن قتیبه و کتاب «الامامه و السیاسه»

مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (212-276) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، مولّف کتاب «تاویل مختلف الحدیث»، و «ادب الکاتب» و... (9). وى در کتاب «الامامه و السیاسه» چنین مى نویسد:

انّ ابابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث الیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فابوا ان یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن او لاحرقنها على من فیها، فقیل له: یا ابا حفص انّ فیها فاطمه فقال، و ان!!(10)

ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!

ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او مى گوید:

ثمّ قام عمر فمشى معه جماعه حتى اتوا فاطمه فدقّوا الباب فلمّا سمعت اصواتهم نادت باعلى صوتها یا ابتاه رسول اللّه ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب، و ابن ابی قحافه فلما سمع القوم صوتها و بکائها انصرفوا. و بقی عمر و معه قوم فاخرجوا علیاً فمضوا به الى ابی بکر فقالوا له بایع، فقال: ان انا لم افعل فمه؟ فقالوا: اذاً و اللّه الّذى لا اله الاّ هو نضرب عنقک...!(11)

عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید، وقتى مردم که همراه عمر بودند صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على(علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى که جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم...

مسلّماً این بخش از تاریخ براى علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار مى باشد و لذا برخى بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالى که ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ این کتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى کند، متاسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالى که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.

«زرکلى» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند سپس مى افزاید: که برخى از علما در این نسبت نظرى دارند. یعنى شک و تردید را به دیگران نسبت مى دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس(12) این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند.

 

4. طبرى و تاریخ او

محمّد بن جریر طبرى (متوفاى 310) در تاریخ خود رویداد قصد هتک حرمت خانه وحى را چنین بیان مى کند:

اتى عمر بن الخطاب منزل علی و فیه طلحه و الزبیر و رجال من المهاجرین، فقال و اللّه لاحرقن علیکم او لتخرجنّ الى البیعه، فخرج علیه الزّبیر مصلتاً بالسیف فعثر فسقط السیف من یده، فوثبوا علیه فاخذوه.(13)

عمر بن خطاب به خانه على آمد در حالى که گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وى رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى کشم مگر اینکه براى بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد در حالى که شمشیر کشیده بود، ناگهان پاى او لغزید و شمشیر از دستش افتاد، در این موقع دیگران بر او هجوم آوردند و شمشیر را از دست او گرفتند.

این بخش از تاریخ حاکى از آن است که اخذ بیعت براى خلیفه با تهدید و ارعاب صورت مى پذیرفت حالا این نوع بیعت چه ارزشى دارد؟ خواننده باید خود داورى نماید.

 

5. ابن عبد ربه و کتاب «العقد الفرید»

شهاب الدین احمد معروف به «ابن عبد ربه اندلسى» مولف کتاب «العقد الفرید» متوفاى (463 هـ ) در کتاب خود بحثى مشروح درباره تاریخ سقیفه آورده و تحت عنوان کسانى که از

بیعت ابى بکر تخلف جستند چنین مى نویسد:

فامّا علی و العباس و الزبیر فقعدوا فی بیت فاطمه حتى بعثت الیهم ابوبکر، عمر بن الخطاب لیُخرجهم من بیت فاطمه و قال له: ان ابوا فقاتِلهم، فاقبل بقبس من نار ان یُضرم علیهم الدار، فلقیته فاطمه فقال: یا ابن الخطاب اجئت لتحرق دارنا؟! قال: نعم، او تدخلوا فیما دخلت فیه الاُمّه!:(14)

على و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند که ابوبکر عمر بن خطاب را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند و به او گفت: اگر بیرون نیامدند، با آنان نبرد کن! و در این موقع عمر بن خطاب با مقدارى آتش به سوى خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، در این موقع با فاطمه روبرو شد. دختر پیامبر گفت: اى فرزند خطاب آمده اى خانه ما را بسوزانى، او در پاسخ گفت: بلى مگر این که در آنچه امّت وارد شدند، شما نیز وارد شوید!

تا اینجا بخشى که در آن به تصمیم به هتک حرمت تصریح شده است پایان پذیرفت، اکنون به دنبال بخش دوم که حاکى از جامه عمل پوشاندن به این نیّت شوم است، مى پردازیم!

مبادا این تصویر پیش آید که آنها مقصودشان ارعاب و تهدید بود تا على(علیه السلام) و یارانش را مجبور به بیعت کنند، و قصد عملى ساختن چنین تهدیدى نداشتند.

دنباله این گفتار نشان مى دهد که آنها دست به این جنایت بزرگ زدند!

 

یورش انجام یافت!

در این جا سخنان آن گروه که فقط به سوء نیت خلیفه و یاران او اشاره کردند به پایان رسید، گروهى که نخواستند و یا نتوانستند دنباله فاجعه را به طور روشن منعکس کنند، در حالى که برخى، به اصل فاجعه یعنى یورش به خانه و... اشاره نموده و تا حدّى نقاب از چهره حقیقت برافکندند، اینک در اینجا به مدارک یورش و هتک حرمت اشاره مى نماییم: (در این بخش نیز در نقل مصادر غالباً ترتیب زمانى را در نظر مى گیریم).

 

6. ابو عبید و کتاب «الاموال»

ابو عبید قاسم بن سلام (متوفاى 224) در کتاب خود به نام «الاموال» که مورد اعتماد فقیهان اسلام است نقل مى کند:

عبدالرّحمن بن عوف مى گوید: که من در بیمارى ابوبکر براى عیادت او وارد خانه او شدم پس از گفتگوى زیاد به من گفت: آرزو مى کنم اى کاش سه چیز را که انجام داده ام، انجام نمى دادم، همچنان که آرزو مى کنم اى کاش سه چیز را که انجام نداده ام، انجام مى دادم. همچنین آرزو مى کنم سه چیز را از پیامبر سوال مى کردم.

امّا آن سه چیزى که انجام داده ام و آرزو مى کنم که اى کاش انجام نمى دادم عبارتند از:

1. «وددت انّی لم اکشف بیت فاطمه و ترکته و ان اغلق على الحرب».(15)

اى کاش پرده حرمت خانه فاطمه را نمى گشودم و آن را به حال خود وامى گذاشتم هرچند براى جنگ بسته شده بود.

ابو عبید هنگامى که به اینجا مى رسد به جاى جمله: «لم اکشف بیت فاطمه و ترکته...» مى گوید: کذا و کذا. و اضافه مى کند که من مایل به ذکر آن نیستم!.

ولى هرگاه «ابو عبید» روى تعصّب مذهبى یا علّت دیگر از نقل حقیقت سربرتافته است; محقّقان کتاب «الاموال» در پاورقى مى گویند: جمله هاى حذف شده در کتاب «میزان الاعتدال» (به نحوى که بیان گردید) وارد شده است، افزون بر آن، «طبرانى» در «معجم» خود و «ابن عبدربه» در «عقد الفرید» و افراد دیگر جمله هاى حذف شده را آورده اند.(دقت کنید!)

 

7. طبرانى و معجم کبیر

ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانى (260-360) که ذهبى در «میزان الاعتدال» در حقّ او مى گوید: فرد معتبرى است(16). در کتاب «المعجم الکبیر» که کراراً چاپ شده است، آنجا که درباره

ابوبکر و خطبه ها و وفات او سخن مى گوید، یادآور مى شود:

ابوبکر به هنگام مرگ، امورى را تمنا کرد.

اى کاش سه چیز را انجام نمى دادم.

اى کاش سه چیز را انجام مى دادم.

اى کاش سه چیز را از رسول خدا سوال مى کردم.

درباره آن سه چیزى که انجام داده و آروز کرد که اى کاش انجام نمى داد، چنین مى گوید:

امّا الثلاث اللائی وددت انی لم افعلهنّ، فوددت انّی لم اکن اکشف بیت فاطمه و ترکته.(17)

آن سه چیزى که آرزو مى کنم که اى کاش انجام نمى دادم، آرزو مى کنم که هتک حرمت خانه فاطمه نمى کردم و آن را به حال خود واگذار مى کردم!

این تعبیرات به خوبى نشان مى دهد که تهدیدهاى عمر تحقّق یافت.

 

8. ابن عبد ربه و «عقد الفرید»

ابن عبد ربه اندلسى مولّف کتاب «العقد الفرید» (متوفاى 463 هـ ) در کتاب خود از عبدالرحمن بن عوف نقل مى کند:

من در بیمارى ابى بکر بر او وارد شدم تا از او عیادت کنم، او گفت: آرزو مى کنم که اى کاش سه چیز را انجام نمى دادم و یکى از آن سه چیز این است:

وودت انّی لم اکشف بیت فاطمه عن شی و ان کانوا اغلقوه على الحرب.(18)

اى کاش خانه فاطمه را نمى گشودم هرچند آنان براى نبرد درِ خانه را بسته بودند.

و نیز اسامى و عبارات و شخصیت هایى که این بخش از گفتار خلیفه را نقل کرده اند خواهد آمد.

 

9. سخن نَظّام در کتاب «الوافی بالوفیات»

ابراهیم بن سیار نظام معتزلى (160-231) که به خاطر زیبایى کلامش در نظم و نثر به نظّام معروف شده است در کتابهاى متعددى، واقعه بعد از حضور در خانه فاطمه(علیها السلام) را نقل مى کند. او مى گوید:

انّ عمر ضرب بطن فاطمه یوم البیعه حتى القت المحسن من بطنها.(19)

عمر در روز اخذ بیعت براى ابى بکر بر شکم فاطمه زد، او فرزندى که در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط کرد!!(دقت کنید).

 

10. مبرد در کتاب «کامل»

محمّد بن یزید بن عبدالاکبر بغدادى (210-285) ادیب، و نویسنده معروف و صاحب آثار گران سنگ، در کتاب «الکامل» خود، از عبدالرّحمن بن عوف داستان آرزوهاى خلیفه را مى نویسد، و چنین یادآور مى شود:

وددت انّی لم اکن کشفت عن بیت فاطمه و ترکته ولو اغلق على الحرب.(20)

آرزو مى کردم اى کاش بیت فاطمه را نمى گشودم و آن را رها مى نمودم هرچند براى جنگ بسته باشد.

 

11. مسعودى و «مروج الذهب»

مسعودى «متوفاى 325) در مروج الذهب مى نویسد:

آنگاه که ابوبکر درحال احتضار چنین گفت: سه چیز انجام دادم و تمنا مى کردم که اى کاش انجام نمى دادم یکى از آن سه چیز:

فوددت انّی لم اکن فتشت بیت فاطمه و ذکر فی ذلک کلاماً کثیراً!(21)

آرزو مى کردم که اى کاش هتک حرمت خانه زهرا را نمى کردم و در این مورد سخن زیادى گفت!!

مسعودى با اینکه نسبت به اهل بیت گرایش هاى نسبتاً خوبى دارد; ولى باز اینجا از بازگویى سخن خلیفه خوددارى کرده و با کنایه رد شده است، البتّه خدا مى داند و بندگان خدا هم اجمالاً مى دانند!

 

12. ابن ابى دارم در کتاب «میزان الاعتدال»

«احمد بن محمّد» معروف به «ابن ابى دارم»، محدث کوفى (متوفاى سال 357)، کسى که محمّد بن احمد بن حماد کوفى درباره او مى گوید: «کان مستقیم الامر، عامه دهره»: او در سراسر عمر خود پوینده راه راست بود.

با توجه به این موقعیت نقل مى کند که در محضر او این خبر خوانده شد:

انّ عمر رفس فاطمه حتى اسقطت بمحسن.

عمر لگدى بر فاطمه زد و او فرزندى که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد! (22) (دقت کنید)

 

13. عبدالفتاح عبدالمقصود و کتاب «الامام علی»

وى هجوم به خانه وحى را در دو مورد از کتاب خود آورده است و ما به نقل یکى بسنده مى کنیم:

«و الّذی نفس عمر بیده، لیَخرجنَّ او لاحرقنّها على من فیها...»!

قالت له طائفه خافت اللّه، و رعت الرسول فی عقبه:

«یا ابا حفص، انّ فیها فاطمه...»!

فصاح لایبالی: «و ان...»!

و اقترب و قرع الباب، ثمّ ضربه و اقتحمه...

و بداله علىّ...

و رنّ حینذاک صوت الزهراء عند مدخل الدار... فان هى الا طنین استغاثه...(23)

قسم به کسى که جان عمر در دست اوست یا باید بیرون بیایید یا خانه را بر ساکنانش آتش مى زنم.

عده اى که از خدا مى ترسیدند و رعایت منزلت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را پس از او مى کردند، گفتند:

«اباحفص، فاطمه در این خانه است».

بى پروا فریاد زد: «باشد!!».

نزدیک شد، در زد، سپس با مشت و لگد به در کوبید تا به زور وارد شود.

على(علیه السلام) پیدا شد...

طنین صداى زهرا در نزدیکى مدخل خانه بلند شد... این ناله استغاثه او بود...!».

* * *

این بحث را با حدیث دیگرى از «مقاتل ابن عطیّه» در کتاب الامامه و السیاسه پایان مى دهیم (هرچند هنوز ناگفته ها بسیار است!)

او در این کتاب چنین مى نویسد:

ان ابابکر بعد ما اخذ البیعه لنفسه من الناس بالارهاب و السیف و القوّه ارسل عمر، و قنفذاً و جماعه الى دار علىّ و فاطمه(علیه السلام) و جمع عمر الحطب على دار فاطمه و احرق باب الدار!...(24)

«هنگامى که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت، عمر، قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه(علیها السلام) فرستاد، و عمر هیزم جمع کرد و درِ خانه را آتش زد...

و در ذیل این روایت تعبیرات دیگرى است که قلم از بیان آن عاجز است.

* * *

نتیجه: آیا با این همه مدارک روشن که عموماً از منابع خودشان نقل شده است باز هم مى گویند «افسانه شهادت...!»

انصاف کجاست؟!

به یقین هر کس این بحث کوتاه و مستند به مدارک روشن

رابخواند مى فهمد بعد از رحلت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) چه غوغائى برپا شد، و براى نیل به حکومت و خلافت چه ها کردند، و این اتمام حجّت الهیّه براى همه آزاداندیشان دور از تعصّب است، چرا که ما از خودمان چیزى ننوشتیم، هرچه نوشتیم از منابع مورد قبول خود آنهاست.

 

پی نوشت ها:

 1. فتح البارى در شرح صحیح بخارى: 7/84 و نیز بخارى این را در بخش علامات نبوت، جلد 6، ص 491، و در اواخر مغازى جلد 8، ص 110 آورده است.

2. مستدرک حاکم: 3/154; مجمع الزوائد: 9/203 و حاکم در کتاب مستدرک احادیثى مى آورد که جامع شرایطى باشند که بخارى و مسلم در صحت حدیث، آنها را لازم دانسته اند.

3. مستدرک حاکم: 3/156.

4. (نور خدا) در خانه هایى است که خدا رخصت داده که قدر و منزلت آنان رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود.

5. قرا رسول اللّه هذه الآیه (فى بیوت اذن اللّه ان ترفع و یذکر فیها اسمه» فقام الیه رجل: فقال: ای بیوت هذه یا رسول اللّه؟ قال: بیوت الانبیاء، فقام الیه ابوبکر، فقال: یا رسول اللّه: ا هذا البیت منها، ـ مشیراً الى بیت علی و فاطمهـ قال: نعم، من افاضلها (الدر المنثور: 6/203; تفسیر سوره نور، روح المعانى: 18/174).

6. در المنثور: 6/606.

7. مصنف ابن ابى شیبه: 8/572، کتاب المغازى.

8. انساب الاشراف: 1/586 طبع دار معارف، قاهره.

9. الاعلام زرکلى: 4/137.

10. الامامه و السیاسه: 12، چاپ مکتبه تجاریه کبرى، مصر.

11. الامامه و السیاسیه، ص 13.

12. معجم المطبوعات العربیه: 1/212.

13. تاریخ طبرى: 2/443، چاپ بیروت.

14. عقد الفرید: 4/93، چاپ مکتبه هلال.

15. الاموال: پاورقى 4، چاپ نشر کلیات ازهریه، الاموال، 144، بیروت و نیز ابن عبد ربه در عقد الفرید: 4/93 نقل کرده است چنان که خواهد آمد.

16. میزان الاعتدال: 2/195.

17. معجم کبیر طبرانى: 1/62، شماره حدیث 34، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی.

18. عقد الفرید: 4/93، چاپ مکتبه الهلال.

19. الوافی بالوفیات: 6/17، شماره 2444; ملل و نحل شهرستانى: 1/57، چاپ دار المعرفه، بیروت. و در ترجمه نظام به کتاب «بحوث فی الملل و النحل»: 3/248-255 مراجعه شود.

20. شرح نهج البلاغه: 2/46 و 47، چاپ مصر.

21. مروج الذهب: 2/301، چاپ دار اندلس، بیروت.

22. میزان الاعتدال: 3/459.

23. عبدالفتاح عبدالمقصود، علی بن ابى طالب: 4/276-277.

24. کتاب الامامه و الخلافه، ص 160 و 161، تالیف مقاتل بن عطیّه که با مقدّمه اى از دکتر حامد داود استاد دانشگاه عین الشمس قاهره به چاپ رسیده، چاپ بیروت، موسّسه البلاغ.

 منبع : پايگاه عرفان


انتهای پیام

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 140 تاريخ : دوشنبه 24 اسفند 1394 ساعت: 13:16

نوشتهحضرت آیت الله مکارم شیرازی

صدای شیعه: اخیراً یک فرد ناآگاه از تاریخ صحیح اسلام در منطقه سیستان و بلوچستان مقاله اى درباره دخت گرامى پیامبر(صلى الله علیه وآله)نوشته و نام آن را «افسانه شهادت فاطمه زهرا(علیها السلام)» گذارده است. در این مقاله پس از ذکر مناقب و فضایل آن حضرت، خواسته است شهادت و بى حرمتى را که درباره آن حضرت انجام گرفته، منکر شود.
از آنجا که بخشى از این مقاله، تحریف روشن تاریخ اسلام است، ما را بر آن داشت که به گوشه اى از این تحریف و بیان بخشى از این حقایق بپردازیم تا ثابت شود  هادت بانوى اسلام یک واقعیّت انکارناپذیر تاریخى است و اگر آنها چنین بحثى را آغاز نکرده بودند، ما در این شرایط، آن را دنبال نمى کردیم.
موضوع سخن ما را در این مقاله، امور یاد شده در زیر تشکیل مى دهد:
1
ـ عصمت حضرت زهرا(علیها السلام) در لسان پیامبر(صلى الله علیه وآله).
2
ـ احترام خانه آن حضرت در قرآن و سنت.
3
ـ هتک حرمت خانه آن حضرت پس از درگذشت پدر بزرگوارش.
به امید آن که با تشریح این نقاط سه گانه، نویسنده مقاله، در برابر حقیقت سر تسلیم فرود آورد. و از نوشته خود نادم و پشیمان گردد، و به جبران کار خود بپردازد.
تمام مطالب این نوشتار از منابع معروف اهل سنّت گرفته شده است.

 

اول)  عصمت زهرا (س) در لسان رسول خدا (ص)

دخت گرامى پیامبر(صلى الله علیه وآله) از مقام والایى برخوردار بود، سخنان رسول گرامى(صلى الله علیه وآله) در حقّ دخترش حاکى از عصمت و پیراستگى او از گناه مى باشد. آنجا که درباره او چنین مى فرماید:

«فاطمه بضعه منّی فمن اغضبها اغضبنی».(1)

«فاطمه پاره تن من است، هر کس او را به خشم آورد بسان این است که مرا خشمگین کرده است».

ناگفته پیدا است که خشم رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مایه اذیت و ناراحتى اوست و سزاى چنان شخصى در قرآن کریم چنین بیان شده است:

(وَ الّذین یُوْذُونَ رَسُول اللّه لَهُم عَذابٌ اَلیم)(توبه / 61).

«آنان که رسول خدا را آزار دهند، براى آنان عذاب دردناکى است».

چه دلیلى استوارتر بر عصمت او که در حدیث دیگرى رضاى وى در گفتار پیامبر(صلى الله علیه وآله) مایه رضاى خدا، و خشم او مایه خشم خدا معرّفى گردیده است، مى فرماید:

«یا فاطمهُ انّ اللّه یغضبُ لِغضبک و یَرضى لرضاک».(2)

«دخترم فاطمه!، خدا با خشم تو، خشمگین، و با خشنودى تو، خشنود مى شود».

به خاطر چنین مقامى والا، او سرور زنان جهان است، و پیامبر در حق او چنین فرموده:

«یا فاطمه! الا ترضین ان تکونَ سیدهَ نساء العالمین، و سیدهَ نساءِ هذه الاُمّه و سیده نساء المومنین».(3)

«دخترم فاطمه! آیا به این کرامتى که خدا به تو داده راضى نمى شوى که تو، سرور زنان جهان و سرور زنان این امّت و سرور زنان با ایمان باشى».

 

دوم) احترام خانه آن حضرت در قرآن و سنّت

محدثان یادآور مى شوند، وقتى آیه مبارکه (فی بُیُوت اَذِنَ اللّه اَنْ ترفعَ وَ یُذکَر فیها اسْمه)(4) بر پیامبر فرود آمد، پیامبر این آیه را در مسجد تلاوت کرد، در این هنگام شخصى برخاست و گفت:

اى رسول گرامى مقصود از این بیوت با این اهمّیّت چیست؟

پیامبر فرمود:

خانه هاى پیامبران!

در این موقع ابوبکر برخاست، در حالى که به خانه على و فاطمه(علیهما السلام) اشاره مى کرد، گفت:

آیا این خانه از همان خانه ها است؟

پیامبر(صلى الله علیه وآله) در پاسخ گفت:

بلى از برجسته ترین آنها است.(5)

پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) مدت نُه ماه به در خانه دخترش مى آمد، بر او و همسر عزیزش سلام مى کرد و این آیه را مى خواند: (اِنَّما یُرید اللّه لیذهبَ عَنْکُمُ الرِّجْس اَهل البَیت و یُطهّرکُمْ تَطهیراً)(احزاب / 33).(6)

خانه اى که مرکز نور الهى است و خدا به ترفیع آن امر فرموده از احترام بسیار بالایى برخوردار مى باشد.

آرى، خانه اى که اصحاب کسا را در بر مى گیرد و خدا از آن با جلالت و عظمت یاد مى کند، باید مورد احترام قاطبه مسلمانان باشد.

اکنون باید دید پس از درگذشت پیامبر(صلى الله علیه وآله) تا چه اندازه حرمت این خانه ملحوظ گشت؟ چگونه احترام آن خانه را شکستند، و خودشان صریحاً به آن اعتراف دارند؟ این حرمت شکنان چه کسانى بودند، و هدفشان چه بود؟

 

سوم) هتک حرمت خانه آن حضرت!

آرى، با این سفارش هاى موکّد، متاسفانه برخى حرمت آن را نادیده گرفته، و به هتک آن پرداختند، و این مساله اى نیست که بتوان بر آن پرده پوشى کرد.

ما در این مورد نصوصى را از کتب اهل سنت نقل مى نماییم، تا روشن شود که مساله هتک حرمت خانه زهرا(علیها السلام) و رویدادهاى بعدى، یک امر تاریخى مسلّم است نه یک افسانه!! و با اینکه در عصر خلفا سانسور فوق العاده اى نسبت به نگارش فضایل و مناقب در کار بود ولى به حکم اینکه (حقیقت شىء نگهبان آن است) این حقیقت تاریخى به طور زنده در کتابهاى تاریخى و حدیثى محفوظ مانده است و ما در نقل مدارک، ترتیب زمانى را از قرنهاى نخستین در نظر مى گیریم، تا برسد به نویسندگان عصر حاضر.

 

1. ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»

ابوبکر ابن ابى شیبه (159-235) مولف کتاب المصنَّف به سندى صحیح چنین نقل مى کند:

انّه حین بویع لابی بکر بعد رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) کان علی و الزبیر یدخلان على فاطمه بنت رسول اللّه، فیشاورونها و یرتجعون فی امرهم.

فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمه، فقال: یا بنت رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) و اللّه ما احد احبَّ الینا من ابیک و ما من احد احب الینا بعد ابیک منک، و ایم اللّه ما ذاک بمانعی ان اجتمع هولاء النفر عندک ان امرتهم ان یحرق علیهم البیت.

قال: فلما خرج عمر جاووها، فقالت: تعلمون انّ عمر قد

جاءَنی، و قد حلف باللّه لئن عدتم لیُحرقنّ علیکم البیت، و ایم اللّه لَیمضین لما حلف علیه.

هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند، و این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوبترین فرد براى ما پدر تو است و بعد از پدر تو خود تو; ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.

این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام)و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر(علیها السلام) به على(علیه السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!(7)

یادآور شدیم که این رویداد در کتاب «المصنف» با سند صحیح نقل شده است.

 

2. بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»

احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى 270) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند.

انّ ابابکر ارسل الى علىّ یرید البیعه فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیله! فتلقته فاطمه على الباب.

فقالت فاطمه: یابن الخطاب، اتراک محرقاً علىّ بابی؟ قال: نعم، و ذلک اقوى فیما جاء به ابوک...(8).

ابوبکر به دنبال على(علیه السلام) فرستاد تا بیعت کند، ولى على(علیه السلام) از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!

 

3. ابن قتیبه و کتاب «الامامه و السیاسه»

مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (212-276) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، مولّف کتاب «تاویل مختلف الحدیث»، و «ادب الکاتب» و... (9). وى در کتاب «الامامه و السیاسه» چنین مى نویسد:

انّ ابابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی کرم اللّه وجهه فبعث الیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فابوا ان یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والّذی نفس عمر بیده لتخرجن او لاحرقنها على من فیها، فقیل له: یا ابا حفص انّ فیها فاطمه فقال، و ان!!(10)

ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سربرتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على(علیه السلام)آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!

ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناکتر و دردناکتر نوشته است، او مى گوید:

ثمّ قام عمر فمشى معه جماعه حتى اتوا فاطمه فدقّوا الباب فلمّا سمعت اصواتهم نادت باعلى صوتها یا ابتاه رسول اللّه ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب، و ابن ابی قحافه فلما سمع القوم صوتها و بکائها انصرفوا. و بقی عمر و معه قوم فاخرجوا علیاً فمضوا به الى ابی بکر فقالوا له بایع، فقال: ان انا لم افعل فمه؟ فقالوا: اذاً و اللّه الّذى لا اله الاّ هو نضرب عنقک...!(11)

عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید، وقتى مردم که همراه عمر بودند صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على(علیه السلام)گفت: اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى که جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم...

مسلّماً این بخش از تاریخ براى علاقمندان به شیخین بسیار سنگین و ناگوار مى باشد و لذا برخى بر آن صدد آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالى که ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ این کتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى کند، متاسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده است در حالى که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.

«زرکلى» در اعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند سپس مى افزاید: که برخى از علما در این نسبت نظرى دارند. یعنى شک و تردید را به دیگران نسبت مى دهد نه به خویش، همچنان که الیاس سرکیس(12) این کتاب را از آثار ابن قتیبه مى داند.

 

4. طبرى و تاریخ او

محمّد بن جریر طبرى (متوفاى 310) در تاریخ خود رویداد قصد هتک حرمت خانه وحى را چنین بیان مى کند:

اتى عمر بن الخطاب منزل علی و فیه طلحه و الزبیر و رجال من المهاجرین، فقال و اللّه لاحرقن علیکم او لتخرجنّ الى البیعه، فخرج علیه الزّبیر مصلتاً بالسیف فعثر فسقط السیف من یده، فوثبوا علیه فاخذوه.(13)

عمر بن خطاب به خانه على آمد در حالى که گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وى رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى کشم مگر اینکه براى بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد در حالى که شمشیر کشیده بود، ناگهان پاى او لغزید و شمشیر از دستش افتاد، در این موقع دیگران بر او هجوم آوردند و شمشیر را از دست او گرفتند.

این بخش از تاریخ حاکى از آن است که اخذ بیعت براى خلیفه با تهدید و ارعاب صورت مى پذیرفت حالا این نوع بیعت چه ارزشى دارد؟ خواننده باید خود داورى نماید.

 

5. ابن عبد ربه و کتاب «العقد الفرید»

شهاب الدین احمد معروف به «ابن عبد ربه اندلسى» مولف کتاب «العقد الفرید» متوفاى (463 هـ ) در کتاب خود بحثى مشروح درباره تاریخ سقیفه آورده و تحت عنوان کسانى که از

بیعت ابى بکر تخلف جستند چنین مى نویسد:

فامّا علی و العباس و الزبیر فقعدوا فی بیت فاطمه حتى بعثت الیهم ابوبکر، عمر بن الخطاب لیُخرجهم من بیت فاطمه و قال له: ان ابوا فقاتِلهم، فاقبل بقبس من نار ان یُضرم علیهم الدار، فلقیته فاطمه فقال: یا ابن الخطاب اجئت لتحرق دارنا؟! قال: نعم، او تدخلوا فیما دخلت فیه الاُمّه!:(14)

على و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند که ابوبکر عمر بن خطاب را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند و به او گفت: اگر بیرون نیامدند، با آنان نبرد کن! و در این موقع عمر بن خطاب با مقدارى آتش به سوى خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، در این موقع با فاطمه روبرو شد. دختر پیامبر گفت: اى فرزند خطاب آمده اى خانه ما را بسوزانى، او در پاسخ گفت: بلى مگر این که در آنچه امّت وارد شدند، شما نیز وارد شوید!

تا اینجا بخشى که در آن به تصمیم به هتک حرمت تصریح شده است پایان پذیرفت، اکنون به دنبال بخش دوم که حاکى از جامه عمل پوشاندن به این نیّت شوم است، مى پردازیم!

مبادا این تصویر پیش آید که آنها مقصودشان ارعاب و تهدید بود تا على(علیه السلام) و یارانش را مجبور به بیعت کنند، و قصد عملى ساختن چنین تهدیدى نداشتند.

دنباله این گفتار نشان مى دهد که آنها دست به این جنایت بزرگ زدند!

 

یورش انجام یافت!

در این جا سخنان آن گروه که فقط به سوء نیت خلیفه و یاران او اشاره کردند به پایان رسید، گروهى که نخواستند و یا نتوانستند دنباله فاجعه را به طور روشن منعکس کنند، در حالى که برخى، به اصل فاجعه یعنى یورش به خانه و... اشاره نموده و تا حدّى نقاب از چهره حقیقت برافکندند، اینک در اینجا به مدارک یورش و هتک حرمت اشاره مى نماییم: (در این بخش نیز در نقل مصادر غالباً ترتیب زمانى را در نظر مى گیریم).

 

6. ابو عبید و کتاب «الاموال»

ابو عبید قاسم بن سلام (متوفاى 224) در کتاب خود به نام «الاموال» که مورد اعتماد فقیهان اسلام است نقل مى کند:

عبدالرّحمن بن عوف مى گوید: که من در بیمارى ابوبکر براى عیادت او وارد خانه او شدم پس از گفتگوى زیاد به من گفت: آرزو مى کنم اى کاش سه چیز را که انجام داده ام، انجام نمى دادم، همچنان که آرزو مى کنم اى کاش سه چیز را که انجام نداده ام، انجام مى دادم. همچنین آرزو مى کنم سه چیز را از پیامبر سوال مى کردم.

امّا آن سه چیزى که انجام داده ام و آرزو مى کنم که اى کاش انجام نمى دادم عبارتند از:

1. «وددت انّی لم اکشف بیت فاطمه و ترکته و ان اغلق على الحرب».(15)

اى کاش پرده حرمت خانه فاطمه را نمى گشودم و آن را به حال خود وامى گذاشتم هرچند براى جنگ بسته شده بود.

ابو عبید هنگامى که به اینجا مى رسد به جاى جمله: «لم اکشف بیت فاطمه و ترکته...» مى گوید: کذا و کذا. و اضافه مى کند که من مایل به ذکر آن نیستم!.

ولى هرگاه «ابو عبید» روى تعصّب مذهبى یا علّت دیگر از نقل حقیقت سربرتافته است; محقّقان کتاب «الاموال» در پاورقى مى گویند: جمله هاى حذف شده در کتاب «میزان الاعتدال» (به نحوى که بیان گردید) وارد شده است، افزون بر آن، «طبرانى» در «معجم» خود و «ابن عبدربه» در «عقد الفرید» و افراد دیگر جمله هاى حذف شده را آورده اند.(دقت کنید!)

 

7. طبرانى و معجم کبیر

ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانى (260-360) که ذهبى در «میزان الاعتدال» در حقّ او مى گوید: فرد معتبرى است(16). در کتاب «المعجم الکبیر» که کراراً چاپ شده است، آنجا که درباره

ابوبکر و خطبه ها و وفات او سخن مى گوید، یادآور مى شود:

ابوبکر به هنگام مرگ، امورى را تمنا کرد.

اى کاش سه چیز را انجام نمى دادم.

اى کاش سه چیز را انجام مى دادم.

اى کاش سه چیز را از رسول خدا سوال مى کردم.

درباره آن سه چیزى که انجام داده و آروز کرد که اى کاش انجام نمى داد، چنین مى گوید:

امّا الثلاث اللائی وددت انی لم افعلهنّ، فوددت انّی لم اکن اکشف بیت فاطمه و ترکته.(17)

آن سه چیزى که آرزو مى کنم که اى کاش انجام نمى دادم، آرزو مى کنم که هتک حرمت خانه فاطمه نمى کردم و آن را به حال خود واگذار مى کردم!

این تعبیرات به خوبى نشان مى دهد که تهدیدهاى عمر تحقّق یافت.

 

8. ابن عبد ربه و «عقد الفرید»

ابن عبد ربه اندلسى مولّف کتاب «العقد الفرید» (متوفاى 463 هـ ) در کتاب خود از عبدالرحمن بن عوف نقل مى کند:

من در بیمارى ابى بکر بر او وارد شدم تا از او عیادت کنم، او گفت: آرزو مى کنم که اى کاش سه چیز را انجام نمى دادم و یکى از آن سه چیز این است:

وودت انّی لم اکشف بیت فاطمه عن شی و ان کانوا اغلقوه على الحرب.(18)

اى کاش خانه فاطمه را نمى گشودم هرچند آنان براى نبرد درِ خانه را بسته بودند.

و نیز اسامى و عبارات و شخصیت هایى که این بخش از گفتار خلیفه را نقل کرده اند خواهد آمد.

 

9. سخن نَظّام در کتاب «الوافی بالوفیات»

ابراهیم بن سیار نظام معتزلى (160-231) که به خاطر زیبایى کلامش در نظم و نثر به نظّام معروف شده است در کتابهاى متعددى، واقعه بعد از حضور در خانه فاطمه(علیها السلام) را نقل مى کند. او مى گوید:

انّ عمر ضرب بطن فاطمه یوم البیعه حتى القت المحسن من بطنها.(19)

عمر در روز اخذ بیعت براى ابى بکر بر شکم فاطمه زد، او فرزندى که در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط کرد!!(دقت کنید).

 

10. مبرد در کتاب «کامل»

محمّد بن یزید بن عبدالاکبر بغدادى (210-285) ادیب، و نویسنده معروف و صاحب آثار گران سنگ، در کتاب «الکامل» خود، از عبدالرّحمن بن عوف داستان آرزوهاى خلیفه را مى نویسد، و چنین یادآور مى شود:

وددت انّی لم اکن کشفت عن بیت فاطمه و ترکته ولو اغلق على الحرب.(20)

آرزو مى کردم اى کاش بیت فاطمه را نمى گشودم و آن را رها مى نمودم هرچند براى جنگ بسته باشد.

 

11. مسعودى و «مروج الذهب»

مسعودى «متوفاى 325) در مروج الذهب مى نویسد:

آنگاه که ابوبکر درحال احتضار چنین گفت: سه چیز انجام دادم و تمنا مى کردم که اى کاش انجام نمى دادم یکى از آن سه چیز:

فوددت انّی لم اکن فتشت بیت فاطمه و ذکر فی ذلک کلاماً کثیراً!(21)

آرزو مى کردم که اى کاش هتک حرمت خانه زهرا را نمى کردم و در این مورد سخن زیادى گفت!!

مسعودى با اینکه نسبت به اهل بیت گرایش هاى نسبتاً خوبى دارد; ولى باز اینجا از بازگویى سخن خلیفه خوددارى کرده و با کنایه رد شده است، البتّه خدا مى داند و بندگان خدا هم اجمالاً مى دانند!

 

12. ابن ابى دارم در کتاب «میزان الاعتدال»

«احمد بن محمّد» معروف به «ابن ابى دارم»، محدث کوفى (متوفاى سال 357)، کسى که محمّد بن احمد بن حماد کوفى درباره او مى گوید: «کان مستقیم الامر، عامه دهره»: او در سراسر عمر خود پوینده راه راست بود.

با توجه به این موقعیت نقل مى کند که در محضر او این خبر خوانده شد:

انّ عمر رفس فاطمه حتى اسقطت بمحسن.

عمر لگدى بر فاطمه زد و او فرزندى که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد! (22) (دقت کنید)

 

13. عبدالفتاح عبدالمقصود و کتاب «الامام علی»

وى هجوم به خانه وحى را در دو مورد از کتاب خود آورده است و ما به نقل یکى بسنده مى کنیم:

«و الّذی نفس عمر بیده، لیَخرجنَّ او لاحرقنّها على من فیها...»!

قالت له طائفه خافت اللّه، و رعت الرسول فی عقبه:

«یا ابا حفص، انّ فیها فاطمه...»!

فصاح لایبالی: «و ان...»!

و اقترب و قرع الباب، ثمّ ضربه و اقتحمه...

و بداله علىّ...

و رنّ حینذاک صوت الزهراء عند مدخل الدار... فان هى الا طنین استغاثه...(23)

قسم به کسى که جان عمر در دست اوست یا باید بیرون بیایید یا خانه را بر ساکنانش آتش مى زنم.

عده اى که از خدا مى ترسیدند و رعایت منزلت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را پس از او مى کردند، گفتند:

«اباحفص، فاطمه در این خانه است».

بى پروا فریاد زد: «باشد!!».

نزدیک شد، در زد، سپس با مشت و لگد به در کوبید تا به زور وارد شود.

على(علیه السلام) پیدا شد...

طنین صداى زهرا در نزدیکى مدخل خانه بلند شد... این ناله استغاثه او بود...!».

* * *

این بحث را با حدیث دیگرى از «مقاتل ابن عطیّه» در کتاب الامامه و السیاسه پایان مى دهیم (هرچند هنوز ناگفته ها بسیار است!)

او در این کتاب چنین مى نویسد:

ان ابابکر بعد ما اخذ البیعه لنفسه من الناس بالارهاب و السیف و القوّه ارسل عمر، و قنفذاً و جماعه الى دار علىّ و فاطمه(علیه السلام) و جمع عمر الحطب على دار فاطمه و احرق باب الدار!...(24)

«هنگامى که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت، عمر، قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه(علیها السلام) فرستاد، و عمر هیزم جمع کرد و درِ خانه را آتش زد...

و در ذیل این روایت تعبیرات دیگرى است که قلم از بیان آن عاجز است.

* * *

نتیجه: آیا با این همه مدارک روشن که عموماً از منابع خودشان نقل شده است باز هم مى گویند «افسانه شهادت...!»

انصاف کجاست؟!

به یقین هر کس این بحث کوتاه و مستند به مدارک روشن

رابخواند مى فهمد بعد از رحلت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) چه غوغائى برپا شد، و براى نیل به حکومت و خلافت چه ها کردند، و این اتمام حجّت الهیّه براى همه آزاداندیشان دور از تعصّب است، چرا که ما از خودمان چیزى ننوشتیم، هرچه نوشتیم از منابع مورد قبول خود آنهاست.

 

پی نوشت ها:

 1. فتح البارى در شرح صحیح بخارى: 7/84 و نیز بخارى این را در بخش علامات نبوت، جلد 6، ص 491، و در اواخر مغازى جلد 8، ص 110 آورده است.

2. مستدرک حاکم: 3/154; مجمع الزوائد: 9/203 و حاکم در کتاب مستدرک احادیثى مى آورد که جامع شرایطى باشند که بخارى و مسلم در صحت حدیث، آنها را لازم دانسته اند.

3. مستدرک حاکم: 3/156.

4. (نور خدا) در خانه هایى است که خدا رخصت داده که قدر و منزلت آنان رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود.

5. قرا رسول اللّه هذه الآیه (فى بیوت اذن اللّه ان ترفع و یذکر فیها اسمه» فقام الیه رجل: فقال: ای بیوت هذه یا رسول اللّه؟ قال: بیوت الانبیاء، فقام الیه ابوبکر، فقال: یا رسول اللّه: ا هذا البیت منها، ـ مشیراً الى بیت علی و فاطمهـ قال: نعم، من افاضلها (الدر المنثور: 6/203; تفسیر سوره نور، روح المعانى: 18/174).

6. در المنثور: 6/606.

7. مصنف ابن ابى شیبه: 8/572، کتاب المغازى.

8. انساب الاشراف: 1/586 طبع دار معارف، قاهره.

9. الاعلام زرکلى: 4/137.

10. الامامه و السیاسه: 12، چاپ مکتبه تجاریه کبرى، مصر.

11. الامامه و السیاسیه، ص 13.

12. معجم المطبوعات العربیه: 1/212.

13. تاریخ طبرى: 2/443، چاپ بیروت.

14. عقد الفرید: 4/93، چاپ مکتبه هلال.

15. الاموال: پاورقى 4، چاپ نشر کلیات ازهریه، الاموال، 144، بیروت و نیز ابن عبد ربه در عقد الفرید: 4/93 نقل کرده است چنان که خواهد آمد.

16. میزان الاعتدال: 2/195.

17. معجم کبیر طبرانى: 1/62، شماره حدیث 34، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی.

18. عقد الفرید: 4/93، چاپ مکتبه الهلال.

19. الوافی بالوفیات: 6/17، شماره 2444; ملل و نحل شهرستانى: 1/57، چاپ دار المعرفه، بیروت. و در ترجمه نظام به کتاب «بحوث فی الملل و النحل»: 3/248-255 مراجعه شود.

20. شرح نهج البلاغه: 2/46 و 47، چاپ مصر.

21. مروج الذهب: 2/301، چاپ دار اندلس، بیروت.

22. میزان الاعتدال: 3/459.

23. عبدالفتاح عبدالمقصود، علی بن ابى طالب: 4/276-277.

24. کتاب الامامه و الخلافه، ص 160 و 161، تالیف مقاتل بن عطیّه که با مقدّمه اى از دکتر حامد داود استاد دانشگاه عین الشمس قاهره به چاپ رسیده، چاپ بیروت، موسّسه البلاغ.

 منبع : پايگاه عرفان


انتهای پیام

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 111 تاريخ : دوشنبه 24 اسفند 1394 ساعت: 2:15

صدای شیعه: شهریار زرشناس، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در هم ‌اندیشی علمی «اسلام و جوان غربی: چالش‌ها و چشم‌اندازها (بررسی و بازخوانی دو نامه رهبر معظم انقلاب اسلامی به جوانان غرب)» که از صبح امروز 17 اسفندماه در تالار استاد شهیدی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در حال برگزاری است، به ارائه مقاله خود با عنوان «رویکردی انتقادی به تاریخ غرب مدرن» پرداخت.

وی با بیان اینکه تعامل با نظام کنونی سلطه در جامعه ما با معضل نظری مواجه شده است و باید با این رویکرد به مسأله نگاه کنیم، گفت: در نامه رهبری چیزی است که با زندگی کنونی مردم در ارتباط تنگاتنگ قرار دارد. مقام معظم رهبری در دو یا سه بند به آن اشاره ای بسیار حکیمانه در خصوص چگونگی شکل گیری نظام کنونی جهانی کرده اند که امام(ره) از آن تعبیر به نظام سلطه می کند. یعنی ایشان در یک عبارت کوتاه به صورت خیلی سریع باطن غرب را بیان کردند. مقام معظم رهبری اشارات تاریخی بسیار دقیقی در این مورد دارند که چگونه این نظام سلطه در جهان شکل گرفته است.

زرشناس افزود: نکته مهمتر این است که چرا باید نظام سلطه را بشناسیم؟ مسأله مهم این است که آنها می خواهند چهره واقعی نظام سلطه را بپوشانند و صورت مسئله را پاک کنند. یعنی ما را به گمراهی ای می برند که وضع آشفته کنونی ما استفاده از نسخه های پوسیده اسلامی است اما حقیقت برعکس است. وضع آشفته ما دقیقا به خاطر تسلیم شدن در برابر نظام سلطه است.

وی در ادامه گفت: باید به دانشجویان بفهمانیم که اگر دنبال شغل و پیشرفت هستید، از طریق مبارزه با نظام سلطه این امر به دست می آید. در نامه مقام معظم رهبری اشاره دقیقی است به حقایق تاریخی که رخ داده است. اگر به کتبی که خود مورخان آمریکایی و اروپایی مثل ویل دورانت و انبوهی از آثار دیگری که هست مراجعه کنیم، می بینیم که اروپائیان از اواخر قرن 14 و اوایل قرن 15 به یک توانمندی نظامی رسیدند. غرب مدرن در جغرافیایی خاص مانند ایتالیا، اسپانیا و فرانسه و بخشی از انگلیس وجود پیدا کرد. از خصایص ذاتی غرب مدرن این بود که تلاش نمود تا صورت اومانیستی خود را به تمام جهان بسط دهد.

زرشناس تصریح کرد: ما شاهد ساخته شدن تفنگ ها و توپ های باروتی در قرون 14 و 15 هستیم. در جنگ هایی که اواخر قرن 14 و اوایل 15 می شود، از ابزارهای آتشین استفاده می کنند. همین مسئله راز تسلط آنها است. جهانی شدن، آرزوی همه تمدنها است. انقلاب تکنیکی آنها یکی اسلحه آتشین و یکی کشتی های مجهز به توپ ها بود. این ملوانان همه شان آدم کش و متظالم بودند و هر جا که می رسیدند، قتل عام می کردند و تکیه شان بر توان نظامی بود. مقام معظم رهبری دقیقا این تعبیر را دارند که علم، قدرت است زیرا غرب مدرن از طریق توان نظامی اش توانست در جهان تسلط یابد ولی آنچه که این مسئله را محقق ساخت آن ابزار و امکانات نظامی است.

وی ادامه داد: در جنگل های آفریقا تور می انداختند تا در بازار تجارت برده، بردگان را بفروشند. به این ترتیب بر مبنای یک توانمندی نظامی و خوی استثمارگری، نظام سلطه شکل گرفت ولی نیازمند آن بود که آن را نهادینه کند. مجموعه کشورهای متروپل یا امپریالیسم یا بخش اصلی نظام سلطه از این کشورها تشکیل می شود. تقریبا ترکیب این کشورها ثابت است که اکنون در گروه 7 یا 8 جمع می شوند. اینها نظام مرکزی ای را می سازند که هسته مرکزی نظام سلطه است. یک نظام جهانی که تقریبا سه لایه است. یک قطب، متروپل، یک قطب کشورهای پیرامونی و یک قطب کشورهایی که جهنمی در آنها توسط همین کشورهای متروپل به وجود آمده است.

زرشناس در پایان گفت: این گمراهی در کشور ما وجود دارد که جریان وابستگی و سازش و استحاله به ما این طور القا می کند که ناتوان هستیم و بر اساس نسخه های ناکارآمد اسلامی اوضاع مان چنین شده است، در حالی که من می گویم قضیه برعکس این است. عقب ماندگی و آشفتگی ما از وابستگی به نظام سلطه است. همین روشنفکران کنونی ما الان ما را تبدیل به وجود پیرامونی و اقماری و وابسته کرده است. راهی که از این دشواری های اقتصادی می توان بیرون رفت، فقط و فقط جنگ با نظام کنونی است و نه تسلیم شدن با آنها.


انتهای پیام

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 139 تاريخ : شنبه 22 اسفند 1394 ساعت: 0:04

صدای شیعه: به مناسبت چهارمین سالگرد درگذشت استاد علی ابوالحسنی (منذر) آیین رونمایی از کتاب «تنهای شکیبا»، سه شنبه 18 اسفند با سخنرانی موسی حقانی، مدیر موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،‌ رضا مختاری نویسنده کتاب و پژوهشگر تاریخ معاصر،‌ محمد حسین رجبی دوانی استاد و پژوهشگر تاریخ معاصر، شیخ محسن خزعلی و محمد صادق ابوالحسنی فرزند استاد علی ابوالحسنی در مجموعه شهدای سرچشمه برگزار شد.

شیخ فضل الله و آخوند خراسانی اختلاف مبنایی نداشتند

حقانی در ابتدا با بیان اینکه امروز فقدان ایشان بیش از پیش در تاریخ نگاری خودش را نشان می‌دهد گفت: آثاری که از او منتشر شده به مسائل مهمی چون مشروطیت می‌پردازد. کتاب «تنهای شکیبا»  را نیز می‌توان یکی از آرزوهای ابوالحسنی دانست که محقق شد.

وی با اشاره به نبود اطلاعات درباره اختلافات میان شیخ فضل الله و آخوند خراسانی در آثار ابوالحسنی افزود: ابوالحسنی به این موضوع نگاه می‌کرد که چقدر برای بیان چنین حرف‌هایی در جامعه ظرفیت پذیرش وجود داشت. از سوی دیگر باید گفت که اختلاف شیخ فضل الله با آخوند خراسانی بر سر تعیین مصادیق بود و این دو با هم اختلاف مبنایی نداشتند.

رئیس موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران با بیان اینکه برخی از نقدهایی که درباره آثار ایشان نوشته شده صحیح نیست، یادآور شد: گفته می‌شود که ابوالحسنی قدر شیخ فضل الله نوری را بالا برده تا قدر دیگران را پایین بیاورد، در حالی که برخورد ابوالحسنی با این موضوع احساسی نبود. او معتقد بود شیخ فضل‌الله نوری به لحاظ علمی و فقهی قویتر از دیگران بوده است.

تاریخ نگاری ابوالحسنی اتکا به حرف علما دارد

محمدرضا کایینی در ادامه با اشاره اینکه مرحوم ابوالحسنی در آثارش به اقوال علما تکیه کرده است، گفت: ابوالحسنی طی آثاری که در حوزه مشروطه پژوهی داشته به اقوال علما به ویژه اقوال علمای مغلوب در آن دوره توجه کرده است. تاریخ نگاری دوره مشروطه نیز بیشتر به اقوال مسلط در آن دوره توجه کرده تا اقوال مغلوب، بنابراین تلاش ابوالحسنی این بوده که به اقوال مغلوب در این دوره و نیز ناگفته‌های درباره شیخ فضل‌الله اشاره کند.

وی ادامه داد: ابوالحسنی معتقد بود علما چون در گفته‌هایشان استحکام دارند باید بیشتر به اقوال آنها در تاریخ نگاری توجه کرد. بنابراین تاریخ نگاری ابوالحسنی اتکا به حرف علما دارد.

کایینی گفت: یکی از دلایلی که ابوالحسنی به اعلامیه‌های آخوند خراسانی در دوران فطرت نپرداخته این بوده که معتقد است این نظرات، نظرات آخوند خراسانی نیست و در خراب کردن رابطه بین شیخ فضل الله و آخوند خراساتی دست افرادی مانند اسدالله فراهانی را می‌توان دید.

وی با بیان اینکه ابوالحسنی معتقد است که تنوع نگاه اجتماعی شیخ فضل الله و آخوند خراسانی به یکدیگر نزدیک بوده یادآور شد: بر خلاف اختلافاتی که بعدها در بین این دو به وجود آمد این دو نفر به لحاظ دیدگاه اجتماعی با یکدیگر اختلاف زیادی نداشتند.

آثار ابوالحسنی گنجینه ارزشمند و عظیمی است

محمدحسین رجبی دوانی نیز در بخش دیگری از این نشست با اشاره به اینکه ابوالحسنی گنجینه ارزشمند و عظیمی است که باید از آثار او استفاده کرد گفت: کارهای ابوالحسنی هریک تازگی خاص خود را دارد و از زاویه قدیم و جدید به مسایل تاریخی پرداخته است.

وی با بیان اینکه یکی از مسائلی که همواره مورد دغدغه ابوالحسنی بوده، این است که چرا طرح‌های شیخ فضل الله نوری ناموفق بود؟ گفت: او در دو کتاب «اندیشه سبز، زندگانی سرخ» و «تنهای شکیبا» سعی کرده است که به این سوال پاسخ دهد.

وی افزود: زمانی که مجلس توسط محمد علی شاه به توپ بسته شد، تا مدت کوتاهی در سراسر کشور مقاومت صورت گرفت و بعد از آن آرامشی در سراسر کشور برپا شد. در آن زمان شیخ فضل الله نامه‌ها و اعلامیه‌هایی به علمای کشور نوشت و از آنها نظرشان را درباره مشروطه جویا شد و از آنها پرسید که آیا موافق هستند که مشروطه در کشور احیا شود و همگی آنها پاسخ دادند که ما چنین مشروطه‌ای نمی‌خواهیم. به هر حال شیخ کوشید تا در کنار نظر علما مجلس شورای کبری مملکتی ایجاد کند. مجلسی انتصابی که از خوشنام ترین رجال سیاسی کشور، شاهزادگان، تجار و ... تشکیل می‌شد و اخیاراتی داشت که شامل اختیارات مجلس قدیم می‌شد و علاوه بر آن به نوعی نقش قوه قضاییه را برای مسئولان مملکتی داشت با این وجود این طرح‌ها ناکام ماند. ابوالحسنی در این کتاب به دلایل ناکامی خود اشاره می‌کند. اما علتی که در کتاب او نیامده و در واقع می‌توان گفت علت تامه بوده از جنس مخالفت‌هایی بوده که آخوند خراسانی با شیخ فضل الله داشت و این اختلافات در نوشته‌های ابوالحسنی نیست.

این تاریخ پژوه تاکید کرد: آنچه که موجب ناکام ماندن اقدامات محمد علی شاه و نیز تهییج مشروطه‌خواهان شد، صدور اعلامیه‌های متعدد از سوی آخوند خراسانی و شیخ مازندرانی بود. کاش مرحوم ابوالحسنی به همان اندازه که به شیخ فضل‌الله پرداختند برای شناساندن اقدامات آخوند خراسانی نیز کتابی تالیف می‌کردند.

این تاریخ پژوه گفت: البته این به دلیل نداشتن اطلاعات در این باره نبوده چرا که ایشان تسلط کاملی به تاریخ مشروطه داشته است. اما تقوا و احتیاط ابوالحسنی مانع از این می‌شد که اختلافات گذشته میان این دو را باز کند بنابراین کوشیده تا اشاره‌ای گذرا به این موضوع داشته باشد.

وی افزود: اما واقعیت این است که اعلامیه‌های آخوند خراسانی نقش زیادی در تهییج مشروطه خواهان داشت. ایشان جنگیدن در رکاب ستارخان را مانند جنگیدن در رکاب امام زمان(ع) دانسته بود. بنابراین این اعلامیه‌ها موجب تحریک مردم ولایات شده بود و سبب شده اتفاقات تبریز به سایر شهرها نیز کشیده شود و پس از فتح تهران انقلابیون شیخ فضل الله را دار زدند.

رجبی در بخش پایانی سخنانش انتشار کتاب را به همراه پیوست پایانی آن درست ندانست و گفت: این کتاب بهتر بود بدون پیوست منتشر می‌شد و به همین صورت شکیل‌تر و موجه تر بود.

محمدصادق ابوالحسنی نیز کتاب «تنهای شکیبا» را آخرین آواز قوی پدرش عنوان کرد و گفت: شیخ فضل‌الله هنگامی که بر دار آویخته می‌شد، زیباترین آواز خود را سرود و مرحوم ابوالحسنی نیز با نگارش کتاب «تنهای شکیبا» آخرین آواز خود را گفت.

در پایان این مراسم از کتاب «تنهای شکیبا» رونمایی به عمل آمد.

منبع: مهر

انتهای پیام

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 133 تاريخ : شنبه 22 اسفند 1394 ساعت: 0:04

صدای شیعه: علی شمخانی در همایش اقتصاد مقاومتی اظهار داشت: در روزهای آغاز جنگ برای مقابله با صدام سه راهکار بیشتر نداشتیم که یا باید تسلیم می‌شدیم  و کیلومترها از کشورها را واگذار می‌کردیم که در همان زمان وقتی صدام تا اهواز رسیده بود خواهان آتش‌بس شد.

شمخانی خرید تانک و تجهیزات را راهکار دوم عنوان کرد و گفت: اما با توجه به شرایط کشور و نبود منابع مالی نمی‌توانستیم آن را عملی کنیم و برای همین ملت ایران راهکار سوم را انتخاب کرد زیرا در آن زمان حتی سیم خاردار هم به ما نمی‌دادند.

وی با اشاره به اینکه چگونه می‌توان از توان مردمی در مقابل یک تجاوز استفاده کرد، گفت: این کار امکان پاکسازی دشمن را فراهم کرد و در اتاق جنگ و بررسی مسئولین انتخاب گزینه سوم بود که کار سخت و غیرممکن تلقی می‌شد و امروز هم این راهکار باید مدنظر قرار گیرد و آن راه مقاومت است.

شمخانی کشنده و منهدم کننده را تفاوت اقتصاد و جنگ عنوان کرد و گفت: در جنگ صدای باروت، توپ و هواپیما و جنازه وجود دارد و در اقتصاد انهدام زیرساخت، پل و ساختمان را می‌توان عنوان کرد.

شمخانی تصریح کرد: عقب‌ماندگی تفاوتی با انهدام زیرساخت‌های اقتصادی ندارد و تفاوت جنگ و اقتصاد در این است که جنگ قابل تبیین و قابل لمس است ولی اقتصاد به‌راحتی قابل لمس نیست.

دبیر شورای عالی امنیت ملی با اشاره به اجماع در حل مشکلات اقتصادی بیان کرد: می‌توان در اقتصاد به اجماع رسید البته این با تأخیر امکان‌پذیر است ولی همین تأخیر زیان‌آور است.

شمخانی ادامه داد: در جنگ توانستیم موفق باشیم و در صحنه اقتصاد هم نیاز به چنین بازیگردانی داریم. البته سؤالی در ذهنم وجود دارد که چرا مهمترین و اولاترین مؤلفه امنیت ملی امروز مسائل اقتصادی و معیشتی است.

وی تصریح کرد: همیشه اقتصاد در عصر مدرن یکی از مؤلفه‌ها بوده اما امروز این حضور مهمترین مؤلفه است و علت آن نیز مشخص می‌باشد که یکی از این علت‌ها اقتصاد و تهدیداتی است که به شمار می‌رود و این است که اکثر آسیب‌پذیری ما در حوزه اقتصادی قرار دارد.

دبیر شورای عالی امنیت ملی با اشاره به کاهش سن اعتیاد و افزایش میزان طلاق، افزایش بزهکاری و تعداد زندانیان گفت: حتی در کشمکش‌های سیاسی برای کسب صندلی قدرت نسبت‌های موضوع اقتصاد مطرح است و به‌راحتی اجماع‌پذیری در جهان در استفاده اقتصادی علیه یک کشوری امکان‌پذیر است و این با جنگ به‌راحتی امکان‌پذیر نیست و در اقتصاد می‌توان راحت‌تر از جنگ آسیب زد.

شمخانی افزود: آسیب‌پذیری و واکنش متغیرهای اقتصادی خیلی سریعتر از سایر واکنش‌ها است و امروز موضوع اقتصاد در صدر مطالبات مقام معظم رهبری و همه مردم ایران اسلامی می‌باشد و مطالبات و نیازهای مشترک مردم در این بخش است.

وی اضافه کرد: فراگیری آسیب‌پذیری از حوزه اقتصاد در بخشهای استانی و کشوری به‌سرعت امکان‌پذیر است و چانه‌زنی یک ملت توان اقتصادی آن است که ملموس به‌سرعت اثر پایین متغیر اقتصادی برای مردم کوچه و بازار است.

دبیر شورای عالی امنیت ملی با تأکید بر اینکه اقتصاد یکی از مؤلفه‌های امنیت کشور است، گفت: این موضوع مختص سال 94 و یا سالهای گذشته و حتی سال 57 نیست و ما یک ایران قبل از انقلاب و یک ایرانی از سال 57 تا 94 داریم و یک ایرانی فردا در نظر است و اگر شاخص‌های این سه دوره را مقایسه کنیم متوجه خواهیم شد نوع حکومت و میزان مشارکت مردم و عناصر حاکمیت، جایگاه در منطقه و جهان و ثبات داخلی و عوامل آن است.

وی با بیان "ما ولیعهد نداریم" گفت: در منطقه شاهد حکومت‌های خاندانی و موروثی هستیم ولی در ایران مردم با رأی خود نمایندگان مجلس خبرگان را انتخاب می‌کنند و این مجلس رهبری را تعیین می‌کند.

دبیر شورای عالی امنیت ملی با یادآوری "روزی در منطقه ژاندارم بودیم" گفت: شاه مدعی بود که ایران را به‌سمت تمدن بزرگ ببرد اما وقتی شاخص‌های آن را بررسی می‌کنیم شاهد فاصله طبقاتی هستیم که بیداد می‌کند، از سوی دیگر بنیان‌های اقتصادی و امنیت اقتصادی کشور به غرب و بیگانگان وابسته بود و همچنین امنیت غذایی و بخشی موارد متصل به بیگانگان بود و ایجاد چرخه‌های پایدار صنایع کشور مانند حمل و نقل و ارتباطات و حتی توان نظامی به بیگانه وابسته بود و این موارد باعث از بین بردن باور ملی و ظرفیت‌های داخلی می‌شد و از سوی دیگر باعث ارتقا و ترویج سبک زندگی غیردینی و استقرار اقتصاد مصرف‌‌پایه براساس منابع دیگران شد و به‌دنبال آن شاهد تخریب و تضعیف تولید و کارآفرینی بودیم.

شمخانی رانت و فساد را مؤلفه‌های دیگر اقتصاد زمان شاه عنوان کرد و گفت: در طول 37 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بازسازی مؤلفه‌های دیگر موفق بودیم اما در حوزه اقتصادی چالش‌های فراوانی داریم که باید به آن بپردازیم.

وی با اشاره به اینکه امروز اقتصاد یکی از مؤلفه‌های امنیت ملی کشور است، بیان کرد: نمی‌توان از منابع و موقعیت جغرافیایی ایران و دو کرانه آبی گسترده و کشت محصولات خاص، نفت و نسل جوان و باور ایرانی برای استفاده در جهت پتانسیل تولید بهره نبرد.

دبیر شورای عالی امنیت ملی تأکید کرد: باید از تجربه 8 سال دفاع مقدس در حوزه اقتصادی به‌عنوان سرمایه ملی استفاده کنیم. ما برای ایران سال 1404 برنامه‌های چهارم، پنجم و ششم توسعه را ترسیم کردیم اما نسبت بین این دارایی‌ها و نیل به اهداف قابل توجه نبوده و باید خود را به چالش بگیریم.

شمخانی اقتصاد مقاومتی را نسخه و راه حل همه مشکلات اقتصادی عنوان کرد و گفت: باید سیاست‌های اقتصاد مقاومتی را دنبال کنیم و مهمترین و اولویت‌ترین مسئله نظام حل مسائل اقتصادی است که گرفتار یک چرخه هستیم که استمرار آن چرخه‌های فقر، محرومیت، انباشت مطالبات بدون پاسخ و فساد و اختلال را شاهد بودیم.

وی تصریح کرد: در نگاه رهبری اقتصاد مقاومتی فراقانونی است و همه بخش‌ها باید به‌دنبال تحقق آن باشند تا بازخورد آن به جامعه برگردد.

دبیر شورای عالی امنیت ملی تنها راه برون‌رفت از شرایط کنونی را اجرای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی عنوان و اظهار کرد: سالها در این خصوص دعوا داشتیم که هنوز هم این دعواها وجود دارد که اقتصاد آزاد، کینز و آدام اسمیت برای کشور مناسب است و یا اینکه برخی عنوان می‌کردند نیازمند اقتصاد سوسیالیستی هستیم. البته برخی می‌گویند اقتصاد آزاد غلط است و برخی از اقتصاد اسلامی می‌گویند که تعریف مشخصی از آن ندارند، اما اقتصاد مقاومتی به همه این بحث‌ها پایان داده است.

شمخانی با بیان "روزهای اول جنگ راهبردی نداشتیم" گفت: وقتی راهبرد ایجاد شد با یک دلیل منطقی برنامه‌ریزی کردیم که ابتدا بستان آزاد شود و برای تک تک عملیات‌ها برنامه‌ریزی شده بود، البته جنگ را در ذهن مردم ساده‌سازی کردیم که یک پلاک، مداحی، سینه‌زنی و حمله بوده در حالی که این‌گونه نبود.

وی ادامه داد: اقتصاد مقاومتی پایان‌بخش همه سؤالات و پوزیشن‌های روشنفکرانه است. در این مقطع اقتصاد مقاومتی را در تقسیم‌بندی‌ای که در جامعه وجود دارد باور ندارم همان گونه که اصولگرا و اصلاح‌طلبی را که مطرح می‌شوند قبول ندارم. همان‌طور که در جنگ و بیرون کردن شاه و مقامات در 37 سال گذشته مردم نشان دادند که می‌خواهند از استقلال خود دفاع کنند و استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی اولین شعار ملت بود که تا امروز ا‌ز آن دفاع کردند، تنها جایی که می‌توان استقلال را زمینگیر کرد نقطه اقتصادی است و اصولگرایی و اصلاح‌طلبی در این بخش معنا ندارد.

دبیر شورای عالی امنیت ملی اظهار کرد: عدم وابستگی و استقلال در عرصه اقتصاد نشان‌دهنده وفاداری به امام، نظام و خون شهدا است و کسی که اقتصاد مقاومتی را برمی‌دارد به‌معنای آن است که برای دفاع از ایران اقدام می‌کند.

شمخانی با اشاره به تعامل و وابستگی گفت: این دو با هم متفاوتند همان‌طور که انقلابی‌گری و تجاوز با هم تفاوت دارند و باید با تمرکز بر توان داخلی 24 بند اقتصاد مقاومتی را در این مقطع اجرایی کنیم تا ایران آینده را مستقل و الگو بسازیم.

وی جهت‌گیری اقتصادی مقاومتی را مقابله با قانون‌گریزی عنوان کرد و گفت: یکی از اهداف سیاست‌‌‌های اقتصاد مقاومتی مقابله با فساد است و  امیدواریم در سال 95 در این راه حرکت کنیم.

دبیر شورای عالی امنیت ملی با ابراز اینکه میزان فرار مالیاتی دو برابر درآمدهای نفتی است، گفت: محور اقتصاد مقاومتی توسعه درونزا با تأکید بر استفاده از ظرفیت‌‌ها و توانمندی داخلی و کاهش سهم نفت در بودجه است که البته با کاهش قیمت جهانی نفت مجبور شدیم کاهش وابستگی به نفت را سریعتر طی کنیم.

شمخانی با بیان "باید به‌سمت تولید حداکثری و فروش محصولات برویم" اضافه کرد: کسانی که باعث کاهش قیمت نفت شدند تا کشور ما دچار مشکل شود امروز این کاهش قیمت نفت گریبان خود آنها را گرفته همان‌طور که داعش را به وجود آوردند تا مرزهای ما را تهدید کنند اما امروز داعش به‌سمت مرزهای آنها رفته است.

وی تسهیل و روان‌سازی فرآیندها و مقررات، افزایش سهم نیروی انسانی در تولید را یکی از محورهای اقتصاد مقاومتی برشمرد و اظهار داشت: در زمان جنگ میزان شهدای ایرانی یک‌سوم کشته‌های عراق بود زیرا توانستیم از ظرفیت‌ها استفاده کنیم و باید با رویکرد جهادی اقتصاد مقاومتی را تحقق بخشیم و راهکارهای تحقق آن را دنبال کنیم.

دبیر شورای عالی امنیت ملی با اشاره به اینکه دو سال از ابلاغ اقتصاد مقاومتی می‌گذرد، اظهار داشت: در اقتصاد کار آنی و فوری امکان‌پذیر نیست اما باید از حال بنر و شعار دادن عبور کنیم و دولت محور اجرا و سکاندار اصلی اقتصاد مقاومتی است و همه باید از دولت حمایت کنند.

شمخانی افزود: همه در تحقق اهداف اقتصاد مقاومتی نقش داریم اعم از دانشگاه، حوزه علمیه، ائمه جمعه، نمایندگان مجلس و... باید برای اجرای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی تلاش کنند تا شاهد تولید ثروت در کشور باشیم. البته برای تحقق اقتصاد مقاومتی باید بهره‌وری رشد یابد.

وی با اظهار "باید از حالت کمیته امداد خارج شویم" گفت: این برای کشور افتخار نیست که استانی بگوید  افراد بیشماری را در نوبت برای اینکه زیرمجموعه کمیته امداد شوند دارد و وظیفه ما توانمندسازی مردم است.

دبیر شورای عالی امنیت ملی تقویت رقابت‌پذیری، مبارزه با فساد و حمایت همه‌جانبه از صادرات و خدمات را یکی دیگر از اقدامات برشمرد و گفت: باید صادرات کشور متنوع‌سازی شود و بتوانیم جایگاه خود را به دست آوریم و برای تحقق سند چشم‌انداز با استفاده از شرایط فعلی فضا را مهیا کنیم، مثلاً امروز می‌توانیم در بازار روسیه حاضر شویم و یا اقدامات این‌چنینی دیگر نیز می‌توان انجام داد.

شمخانی تأکید کرد:‌ برای تقویت فرهنگ جهادی در اقتصاد و شفاف‌سازی نظام توزیع و اجرایی کشور و تحقق نقشه علمی ایران اسلامی مسیر طولانی در پیش داریم و باید صنایع و بخش خدمات و بانکی کشور متحول شود.

وی مشکلات حوزه اقتصادی کشور را ناشی از تحریم، سیاستگذاری و ساختارها اعلام و بیان کرد: برای اینکه از فقر عبور کنیم باید سیاست‌های اقتصادی را تصحیح کنیم  و ساختارها اصلاح شوند تا به‌سمت اقتصاد مردمی برویم و اینها اولویت ملی است.

دبیر شورای عالی امنیت ملی در پایان گفت: باید دعواها را کنار بگذاریم و اقتصاد مقاومتی را به‌عنوان هدفی نهایی پیگیری شود.

در همایش اقتصاد مقاومتی از تندیس همایش با حضور علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی، غلامرضا مصباحی‌مقدم عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس رونمایی شد.

منبع: تسنیم


انتهای پیام

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 139 تاريخ : شنبه 22 اسفند 1394 ساعت: 0:04

صدای شیعه: آیت الله عباس واعظ طبسی  نماینده ولی فقیه در استان های خراسان که از عصر هفتم اسفندماه به دلیل عارضه تنفسی در بیمارستان امام رضا (ع) مشهدمقدس بستری شده بود، حوالی ساعت 2 بامداد روز جمعه دعوت حق را لبیک گفت.

در پی درگذشت عالم مجاهد و یار صادق انقلاب آیت الله حاج شیخ عباس واعظ طبسی رحمةالله علیه، رهبر معظم انقلاب اسلامی پیام تسلیتی صادر کردند.

در بخشی از این پیام آمده بود : ایشان برادری همدل و همزبان برای اینجانب و مریدی صَدیق برای امام راحل و خدمتگزاری پایدار و سخت کوش برای انقلاب بودند. اکنون با فقدان ایشان اینجانب برادر مهربان و همسنگر دوران غربت و شدت پیش از انقلاب و همکار سخت کوش سالهای پس از انقلاب را از دست داده و از خداوند رحیم پاداش شایسته و غفران و رضوان الهی را برای ایشان مسألت میکنم.

بر اساس این گزارش، حضرت آیت الله خامنه ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی بر پیکر مرحوم آیت الله واعظ طبسی اقامه نماز خواهند کرد. در ادامه می توانید اسامی همه کسانی را که رهبری برایشان نماز خواندند را بخوانید:

شهدای غدیر

تشییع پیکر شهدای غدیر، تشییع پیکر شهید احمد کاظمی و جمعی از سرداران سپاه، تشییع پیکر شهید سپهبد علی صیاد شیرازی، تشییع پیکر شهید سید مرتضی آوینی از مراسم های تشییع بوده که رهبر معظم انقلاب شخصا در آن حضور پیدا کرده اند و تا نشان دهند به مقام شامخ شهدا چه اهمیتی قائل هستند اما ایشان تاکنون بر پیکر پنج نفر اقامه نماز کرده اند.

تشییع پیکر حاج سید احمد خمینی

اسفند سال 1373، حاج احمد خمینی دار فانی را وداع گفت. چند روز قبل تر رهبر معظم انقلاب در بیمارستان محل بستری فرزند بنیانگذار کبیر انقلاب حضور پیدا کرده و از ایشان عیادت کرده بودند.

روز درگذشت یادگار امام، رهبر انقلاب در پیامی مفصل درباره ایشان فرمودند: بی شک در آخرین ماههای دوران نهضت ، هیچکس در رابطه با امام بزرگوار نقشی تا بدین حد بزرگ و مؤثر از خود بروز نداده است . تلاش بی وقفه و پروانه وار ایشان در کنار مشعل فروزان وجود امام عزیز رضوان الله علیه ، بسی برکات را منشأ گشته و بسی دشوارها را آسان نموده است .

اکنون این یادگار امام از میان ما رفته و ما را در فقدان خود، مهموم و مغموم بجا گذاشته است . شکوه این غم جانکاه را به پیشگاه صاحب و مولای خود حضرت بقیه الله الاعظم می بریم . و از او دعا برای صبر و تسلی می طلبیم و در عین حال نخستین تسلیت را هم به او می گوئیم .  27) اسفند روز تشییع پیکر حاج سید احمد خمینی، رهبر معظم انقلاب بر پیکر ایشان اقامه نماز کردند.(

تشییع همسر بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران

اول فروردین سال 1388 همسر گرامی امام نیز دار فانی را وداع گفت. رهبر معظم انقلاب در پیامی درباره ایشان فرمودند: آن مرحومه که خود بازمانده دودمان علمی نامداری بود، سالیان متمادی یار و همراه امام بزرگوار، و مایه آرامش ایشان در همه مراحل دشوار آن جهاد مستمر و بزرگ بود و با صبر و عزم و توکل زندگی پرافتخاری را گذرانید.

مراسم اقامه نماز بر پیکر همسر گرامی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) به امامت حضرت آیت الله خامنه ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی، در دانشگاه تهران برگزار شد.

تشییع پیکر حضرت آیت الله تهرانی

دی ماه سال 91، تهران معلم اخلاق خود را از دست داد. رهبرمعظم انقلاب در پیامی درگذشت ایشان را حادثه ناگوار، ضایعه ای برای حوزه علمیه و روحانیت و جامعه مذهبی تهران و به ویژه ارادتمندان و شاگردان ایشان و جوانانی دانستند که از مجالس پر فیض و درس های سازنده این معلم اخلاق بهره می بردند. ایشان سپس در مراسم تشییع حضرت آیت الله تهرانی که مصادف با اربعین حسینی در مدرسه عالی شهید مطهری تهران برگزار شد حضور پیدا کرده و بر پیکر آن عالم جلیل القدر نماز میّت را اقامه کردند.

تشییع پیکر حضرت آیت الله خوشوقت

تهران معلم اخلاق دیگری را هم از دست داد. این جمله ای بود که بعد از درگذشت آیت الله خوشوقت نقل شد. ایشان پس از 17 روز بستری در یکی از بیمارستان های مکه، اسفند سال91 دار فانی را وداع گفت.

رهبر معظم انقلاب در پیامی درگذشت آن عالم ربانی و سالک الی الله را مصیبتی اندوهبار برای آشنایانِ رتبه معنوی آن بزرگوار و ثلمه ای بزرگ برای شاگردان و مستفیدان محضر پر فیض آن عارف بالله خواندند و این مصیبت را به خانواده مکرّم و فرزندان محترم و وابستگان و ارادتمندان ایشان تسلیت گفتند.

مراسم تشییع پیکر آیت الله خوشوقت در اوایل اسفندماه سال 91 از دانشگاه تهران برگزار شد و مقام معظم رهبری بر پیکر ایشان اقامه نماز کردند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی بر پیکر آیت الله مهدوی کنی نماز اقامه کردند

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در مراسم تشییع پیکر عالم مجاهد و پارسا آیت الله مهدوی کنی(رضوان الله علیه) در دانشگاه تهران حضور یافتند.
در این مراسم که با حضور پر شور مردم قدرشناس، روسای قوا و مسئولان لشکری و کشوری و در فضایی آکنده از حزن و اندوه برگزار شد، حضرت آیت الله خامنه ای بر پیکر آن یار صدیق و صمیمی انقلاب نماز اقامه کردند.


انتهای پیام

- - , .

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 128 تاريخ : دوشنبه 17 اسفند 1394 ساعت: 11:08

صدای شیعه: حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی  به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 1437قمری سخنانی بیان داشته است،متن سخنان این مرجع تقلید شیعیان جهان بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیه الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین

ایام شهادت فاطمه-سلام الله علیها- ایام شهادت رسول خدا-صلی الله علیه وآله
چون ایام، ایام شهادت خاتم انبیاست، این روزها بسیار عظیم است. شهادت حضرت زهرا شهادت خود پیغمبر است. ” فاطمه بضعه منی “. این حدیث مورد اتفاق عامه و خاصه است.- هر کس مسلمان است، اهل هر مذهبی، هر ملتی، باید روز شهادت فاطمه‌ی زهرا روز حزن و اندوه او باشد، اختصاص به خصوص شیعه نیست.- متن حدیث در همه‌ی صحاح است؛ آن هم فقه حدیث غوغایی است.
این ایام وظیفه‌ی عمده‌ی شما این است که همه‌تان پراکنده بشوید در بلاد. نتیجه فقاهت شناساندن یگانه حبیبه‌ی خداست به خلق خدا. نه من، نه تو، نه شیخ طوسی تا شیخ انصاری درک کرد که فاطمه‌ی زهرا کیست. ” لأن الخلق فطموا عن معرفتها “. همه‌ی ما مقصر هستیم، نه او را شناختیم کما هی، نه به دیگران شناساندیم.

مقام و منزلت علمی فاطمه -سلام الله علیها- نزد اهل بیت علیهم السلام
اما او کیست؟ حدیث صحیح السند است… سند این حدیث به اندازه‌ای قوی است که شیخ انصاری، آن مجسمه‌ی احتیاط در فتوا، به سند این حدیث، دست از اصاله الاحتیاط اصولی و فقهی هر دو برمی‌داشت، به ضرس قاطع فتوا می‌داد.
آن حدیث این است – گرچه به فقه حدیث نمی‌رسیم اما ما لا یدرک کله لا یترک کله. سند در این حد: رجال موثق به توثیق شیخ مفید، نجاشی، شیخ طوسی، ابن شهر آشوب، اعاظم مشایخ رجال و حدیث.-اما متن به حدی بلند است که کنهش را گوینده‌اش می‌داند. آن حدیث این است:
کافی؛ محمد بن یحیی، عن أحمد بن محمد، عن ابن محبوب، عن ابن رئاب، عن أبی عبیده، قال: سأل أبا عبد الله بعض أصحابنا عن الجفر؟ فقال: هو جلد ثور مملوء علما. قال له: فالجامعه؟ قال: تلک صحیفه طولها سبعون ذراعا … فیها کل ما یحتاج الناس إلیه ولیس من قضیه إلا وهی فیها حتی أرش الخدش.
این دو سؤال را فوری جواب داد، رسید به سؤال سوم.

مصحف فاطمه-سلام الله علیها-چیست؟
قال: فمصحف فاطمه؟ … فسکت طویلا. فاطمه‌ی زهرا را جعفر بن محمد شناخت؛ این سکوت! این هم طولانی! خیلی پر معناست. نطق او، سکوت او، آنی، حرفی، برای اهلش بحر حکمت است. فسکت طویلا، ثم قال: إنکم لتبحثون عما تریدون وعما لا تریدون. او می‌داند چه خبر است! إن فاطمه مکثت بعد رسول الله … همه‌ی مدت مکث 75 روز بود اما این مدت چگونه گذشت؟! وکان دخلها حزن شدید علی أبیها وکان جبرئیل یأتیها فیحسن عزائها علی أبیها … ویخبرها عن أبیها ومکانه ویخبرها بما یکون بعدها فی ذریتها وکان علی علیه السلام یکتب ذلک.

جاذبه محمدیه در وجود حضرت فاطمه سلام الله علیها
این جا چند مطلب است: اولا باید جبرئیل را شناخت. قرآن بخوان تا بفهمی جبرئیل کیست؟! وهو بالأفق الأعلی . این نص قرآن است . جای او اعلای امکنه‌ی عالم وجود است؛ بالأفق الأعلی. فقه حدیث این جاست، اگر خدا توفیق بدهد این احادیث تشریح بشود… . فاطمه بضعه منی ؛ همان إنیت – نه تن – «أنا»ی خاتمیت ، ” منّی ” ،همان جاذبه که از افق اعلی علمه شدید القوی ذو مره فاستوی ، جاذبه‌اش به زمین می‌کشید ، به حکم فاطمه بضعه منی ، همان قدرت در دختر 18 ساله‌ی او بود. این است فاطمه. از افق اعلی جاذبه‌ی حقیقت احمدیه، نفس نفیس محمدیه، بضعه خاتمیه جذبش می‌کرد به زمین.

علی علیه السلام کاتب مصحف
بعد مطالب چه مطالبی بوده؟! کسی که – بالاتفاق- پیغمبر خاتم[درباره اش] فرمود: أنا مدینه العلم وعلی بابها، همچو کسی قلم به دست، گفتگوی فاطمه را با جبرئیل می‌نوشت، ثبت می‌کرد؛ وکان علی یکتب.
فهذا مصحف فاطمه. بعد با فاء تفریع… تفریع بر چی؟ مفرّع علیه غوغاست، تا مفرّع و تفریع فهمیده بشود. فهذا مصحف فاطمه.
آن وقت علم چهارده معصوم سه سرمایه دارد: جفر ، جامعه، مصحف فاطمه. این است فاطمه‌ی زهرا. این حد علمی او.

منزلت حضرت فاطمه-سلام الله علیه- در خلد برین
اما مقام و منزلت؛
از امام ششم سؤال شد: چرا فاطمه به زهرا ملقب شد؟ بیان امام این است: خدا برای او قصری از یاقوته‌ی حمراء ساخت، آن قصر هزار باب دارد، بر هر دری از هزار در، صد هزار ملک مقرب دربان هستند؛ نه پایه‌ای برای آن قصر است که تکیه گاهش باشد؛ معلَّق بقدره الله. مهم این کلمه است: اهل بهشت وقتی در بهشت منزل کردند، همان طوری که شما از زمین، ستاره‌ی درخشان را شب تار می‌بینید، بهشتی‌ها هم در خلد اعلی که منزل کرده اند، آن ستاره را می‌بینند، می‌پرسند: این ستاره در این زمان که شمس و زمهریری دیگر نیست، هم آفتاب خاموش است، هم ماه، این ستاره چیست؟ خطاب می‌رسد: این ستاره قصری است که خدا برای کنیز خودش فاطمه‌ی زهرا آفریده.این هم جایگاه او.
این مصحف فاطمه. این جای فاطمه. آیا ما فاطمه را شناختیم؟!

فاطمه شناس عالم کیست؟
از کسی بپرس که فاطمه کیست که… در جنگ احد رسول خدا به عیادت امیرالمؤمنین آمد، دید بدن سوراخ سوراخ، فتیله توی این سوراخ‌های بدن برای مداوا می‌برند؛ آن صبری که روزگار مثلش را ندیده بود، تا چشمش افتاد، بی‌طاقت شد، بلند بلند گریه کرد اما خود علی چه کرد؟ تبسمی کرد، گفت: یا رسول الله! إن ذلک فی ذات الله لقلیل. علی را کی شناخت؟! ان ذلک فی ذات الله لقلیل. همچو صبری! پیغمبر ناله زد، او تبسم کرد. شب نوزدهم جبرئیل بین زمین و آسمان فریاد زد: تهدمت والله ارکان الهدی اما خود او لبخند زد، گفت: فزت ورب الکعبه. فاطمه را این شخص شناخت. همچو کسی! آن اُحُد! این صبح نوزدهم! اما مهم این جمله است، وقتی جنازه را تحویل پدرش داد، گفت: ای کاش علی مرده بود! نفسی… نفسی علی زفراتها محبوسه *** یا لیتها خرجت مع الزفرات؛ جان من با ناله‌های من گره خورده، ای کاش! با این ناله جان می‌دادم اما بدن تو را این چنین تحویل پدرت نمی‌دادم.

آیا وظیفه‌ی ما در فاطمیه چیست؟
آن کسی که جبرئیل بین زمین و آسمان فریاد زد: لا فتی إلا علی لا سیف إلا ذوالفقار، همچو کسی آرزو کرد که بمیرد! آیا من و تو در این مملکت که به اسم آن حضرت است، روز شهادت صدیقه‌ی کبری چه وظیفه داریم؟ امیدوارم پیرو ناله‌ی سوزان امیرالمؤمنین روز شهادت حضرت زهرا این مملکت یکپارچه شیون باشد.
ای هیئات! مبادا هیئتی بماند و بیرون نیاید، چرا؟ چون هر هیئتی که بیرون بیاید، مرهمی روی قلب تیر خورده‌ی سید الشهدا است؛ نه تنها او، روی سینه مجروح حسن مجتبی است؛ چشم گریان امام زمان برای مادرش.
یک جمله کافی است، فکر کنید، همه درس خوانده‌اید، آن هم ادق مباحث را شما از نظر می‌گذرانید. آن کسی که تمام عالم و آدم زیر پرچم اوست؛ آدم ومن دونه تحت لوائی، همچو کسی… -گفتنی نیست اما چاره نیست باید گفت- همچو کسی وقتی جنازه را تحویل داد، گفت: یا رسول الله! ستنبئک ابنتک بتضافر أمتک علی هضمها. این کلمه را برای مردم شرح بدهید تا بفهمند وظیفه‌شان روز شهادت چیست. گفت: یا رسول الله! فاطمه به زودی به شما خبر خواهد داد: امتت پشت به پشت هم دادند، زهرا را کوبیدند.

انتهای پیام

- - , .

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 149 تاريخ : دوشنبه 17 اسفند 1394 ساعت: 11:08

صدای شیعه: کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس چندی پیش در اقدامی غیرمنتظره که با محوریت رژیم سعودی انجام شد، حزب الله لبنان را در لیست گروه های تروریستی این شورا قرار دادند. این اقدام واکنش های متعددی در داخل و خارج لبنان به دنبال داشت. «شیخ نعیم قاسم» معاون دبیرکل حزب الله لبنان در واکنش به اقدام شورای همکاری خلیج فارس تصریح کرد: «این اقدام به دنبال شکست سعودی ها در مقابل حزب الله در عرصه های مختلف صورت گرفت.»

کشورهای دیگری هم از جمله تونس و الجزایر ضمن مخالفت آشکار خود با اقدام جدید شورای همکاری خلیج فارس، خواستار تجدید نظر اعضای این شورا در تصمیم خود شدند.

وزارت خارجه تونس پس از تروریستی خوانده شدن حزب الله لبنان توسط شورای همکاری خلیج فارس با صدور بیانیه ای اعلام کرد: «آنچه که توسط شورای همکاری خلیج فارس بیان شد، موضع تونس نیست و ما حزب الله را یک جنبش سیاسی و نظامی مؤثر در لبنان تلقی می کنیم.»

از سوی دیگر، «رمطان لعمامره» وزیر خارجه الجزایر نیز ضمن محکومیت اقدام شورای همکاری خلیج فارس در تروریستی خواندن حزب الله لبنان، تصریح کرد: «حزب الله لبنان جنبشی است که در چارچوب قوانین داخلی این کشور در حال فعالیت است و ما دخالت در امور داخلی دیگر کشورها را پسندیده نمی بینیم«.

البته موضع قاطعانه تونس و الجزایر در قبال اقدام شورای همکای خلیج فارس در قبال حزب الله لبنان قابل پیش بینی بود، چراکه این دو کشور همواره در اتخاذ مواضع خود تلاش کردند تا به نوعی از صف آمریکا، رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی در اتخاذ سیاست های مختلف منطقه ای و فرا منطقه ای آنها به دور استاده و حتی در مواردی با این سیاست ها مقابله هم بکنند؛ بنابراین حمایت از حزب الله، برای تونس و الجزایر تنها حلقه ای از زنجیره طولانی مخالفت با سیاست های مثلث واشنگتن، تل آویو و ریاض به شمار می رود.

علت اصلی مخالفت تونس و الجزایر با تروریستی خواندن حزب الله لبنان در واقع به نحوه نگرش آنها به سیاست های مثلثی که پیشتر ذکر شد، باز می گردد. مقامات الجزایر همواره بر حمایت خود از مردم فلسطین در برابر جنایت های رژیم صهیونیستی تأکید کرده و با این حمایت، اساسی ترین دغدغه سیاست صهیونیستها یعنی سرکوب فلسطینیان را به چالش کشیده اند. تونس نیز پس از پایان یافتن دوران قدرت «زین العابدین بن علی» دیکتاتور سابق خود به جمع حامیان مردم فلسطین پیوست. از همین روی، حزب الله لبنان نیز به عنوان یک جنبش سیاسی ـ نظامی قدرتمند که تمام قد در برابر رژیم صهیونیستی استاده است، مورد توجه این دو کشور قرار گرفت.

از سوی دیگر، تونس و الجزایر از مدت ها پیش به دلیل طرح مسأله احتمال دخالت خارجی ایالت متحده آمریکا در لیبی، به شدت با این مسأله مخالفت کرده و مراتب اعتراض خود را بارها و بارها به گوش مقامات آمریکایی و هم پیمانان آن رساندند. آنها به خوبی از پروژه آمریکا برای لیبی و سپس کشورهای همسایه آن اطلاع یافته و به مقابله با آن پرداختند.

تونس و الجزایر به خوبی می دانند که هرگونه دخالت نظامی خارجی در لیبی موجب ایجاد هرج و مرج در منطقه شده و از همه مهمتر منجر به سرازیر شدن موج تروریست های تکفیری به سمت این دو کشور خواهد شد. از همین روی، سیاست های آمریکا و هم پیمان شماره یک آن یعنی رژیم صهیونیستی، الجزایر و تونس را بیش از پیش وادار ساخت تا درست در نقطه مقابل آنها بایستند. مخالفت با تروریستی خواندن حزب الله لبنان در واقع نمونه ای از مخالفت های تونس و الجزایر با مجموعه سیاست های آمریکا و هم پیمانان آن به شمار می رود.

در همین حال، الجزایر به دلیل داشتن یک موقعیت جغرافیایی استراتژیک و همچنین برخورداری از منابع نفتی و گازی عظیم به خوبی می داند که پس از لیبی، هدف اصلی آمریکا و هم پیمانانش قرار دارد. در واقع این کشور، تهدیدات آمریکا و هم پیمانان آن برای حمله نظامی به لیبی به بهانه مبارزه با داعش را نوعی تهدید برای خود تلقی می کند. از همین روی، الجزایر تلاش می کند تا حزب الله را به عنوان یکی از هم پیمانان خود برای روز مبادا حفظ کند.

الجزایر حتی در ائتلاف به اصطلاح اسلامی ضد داعش به رهبری عربستان سعودی جایی نداشت. مقامات رژیم سعودی عدم جای دادن این کشور در لیست اعضای این ائتلاف را مواضع الجزایر در حمایت از دولت دمشق عنوان کرده اند. این مسأله نشان می دهد که کشمکش های میان الجزایر با مثلث واشنگتن، تل آویو و ریاض همانگونه که گفته شد کاملا گسترده بوده و مخالفت با تروریستی خواندن حزب الله تنها گوشه ای از این رویارویی های متقابل است.

در آن سو، روابط تونس با ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی نیز به ویژه پس از روی کار آمدن «قائد باجی السبسی» به عنوان رئیس جمهور این کشور، همواره با کشمکش های مختلفی همراه بوده است. تونس در خصوص مسأله فلسطین از حقوق فلسطینیان دفاع کرده و بر لزوم ادامه مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی تأکید می کند.

در خصوص مسأله لیبی نیز، تونس به شدت با هرگونه دخالت نظامی آمریکا در این کشور مخالفت کرده است. در رابطه با سوریه نیز همانگونه که اخیرا مشاهده شد، وزیر خارجه تونس تصمیم مقامات سابق این کشور مبنی بر قطع روابط با سوریه ـ کشوری که عربستان از تروریست های آن حمایت می کند ـ را اشتباه خوانده و از آغاز این روابط با دمشق در سطح کنسولگری خبر داد. تمامی این موارد نشان می دهد که تونس نیز همچون الجزایر به نوعی در مسائل متعدد و کلان منطقه در مقابل مثلث واشنگتن، تل آویو و ریاض ایستاده و مخالفت با تروریستی خواندن حزب الله لبنان تنها جزئی از سلسله مخالفت های تونس با این مثلث است.

در این میان اما طی روزهای گذشته موضعی توسط وزارت خارجه مصر در قبال اقدام شورای همکاری خلیج فارس در تروریستی خواندن حزب الله لبنان به گوش نرسید. هرچند سیاست خارجی مصر در قبال ارتباط آن با محور مقاومت از جمله ایران، سوریه و حزب الله لبنان طی سال های اخیر همواره به نوعی مسکوت بوده، اما برآیند آنچه که مشاهده شده نشان می دهد که مصر حتی اگر حامی حزب الله هم نباشد به دنبال رویارویی با آن هم نیست. با این حال، مقامات مصری قصد ندارند اگر در این مورد اختلافی هم با عربستان سعودی دارند، این اختلاف را آشکار ساخته و خود را رسما در مقابل سعودی ها قرار دهند.

منبع: مهر


انتهای پیام

- - , .

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 151 تاريخ : دوشنبه 17 اسفند 1394 ساعت: 11:08

صدای شیعه: به مناسبت فرارسیدن ایام شهادت بانوی دو عالم، حضرت فاطمه زهرا(س)، دو نرم‌افزار اندروید با عنوان‌های «سوژه سخن فاطمیه»  و «حضرت زهرا سلام الله علیها» از سوی اداره نرم‌افزارهای دینی معاونت تبلیغ و آموزش‌های کاربردی حوزه‌های علمیه، برای استفاده طلاب و مبلغان گرامی در ایام فاطمیه به صورت رایگان منتشر شد.

امکانات این دو نرم‌افزار:

- امکان یادداشت برداری از متن

- امکان به اشتراک‌گذاری قسمتی از متن

- امکان انتخاب متن به صورت کشیدن و ضربه زدن

- امکان نمایش فهرست به صورت عمودی و افقی

- امکان مشاهده پاورقی‌ها در متن به صورت تکی یا گروهی

- دسترسی به تمام بخش‌های نرم افزار از بخش نمایش متن

- حفظ آخرین مشاهده برای سهولت دسترسی کاربر در مراجعه‌های بعدی

- انتقال پاورقی‌ها به یادداشت با انتخاب شماره آن

- امکان جست‌وجو در فهرست اصلی

- امکان جست‌وجوی پیشرفته در محتوای نرم‌افزار

- امکان انتخاب افکت‌های مختلف برای جابجایی بین صفحات

- امکان جابجایی بین بخش‌های مختلف با استفاده از اسکرول افقی (همراه با نام بخش و شماره صفحه) در بخش نمایش متن

- گرافیک زیبا و کاربر پسند

 

محتوای نرم‌افزار «سوژه سخن فاطمیه»:

سخنرانی های کوتاه

-9 منبراز جلوه‌های رفتاری حضرت زهرا(س)

-هفت درس از فاطمه‏(س) براى زنان

-پنج منبر بر اساس خطبه فدکیه

- مجالس حضرت زهرا(س)

سخنرانی‌های بلند

- برگی از فضایل فاطمه(س)

-برکات قیام حضرت زهرا‌(س)

- سیری در سیره فاطمی(س)

- سیمای فاطمه(س) از دیدگاه قرآن

 

از تولد تا شهادت

- کوثر محمد(ص)، تولد تا ازدواج

- یاس محمد چه شد؟!(پس از رحلت پیامبر)

- شهادت‌نامه حضرت زهرا‌(س)در منابع اهل سنّت

احادیث

- کلام حضرت زهرا (س) (62 حدیث)

- حضرت فاطمه (س) در کلام معصومین (68 حدیث)

- حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت (40 حدیث)

- خطبه فدکیه حضرت زهرا در هفت محور

اشعار(حاوی بیش از 1000 بیت شعر در 180 موضوع)

- دوبیتی

- چندبیتی

- شعر بلند

- شعر تبلیغی

دانلود کنید!

 

محتوای نرم‌افزار «حضرت زهرا سلام‌الله علیها»:

فصل اول: زندگینامه

- کوثر محمد(ص)

- زندگی فاطمه زهرا(س) پس از رحلت پدر

 

 فصل دوم: فضایل، مناقب و کرامات حضرت فاطمه(س)

- شمه‌‏ای از فضایل و مناقب فاطمه زهرا(س)

- علم و عصمت حضرت فاطمة زهرا(س)

 

فصل سوم: درس‌هایی از فاطمه(س)

- امام شناسی حضرت فاطمه زهرا(س)

- حضرت فاطمه(س) و رسالت‌های اجتماعی

فصل چهارم: مبارزات سیاسی

- محورهای اساسی مبارزات سیاسی حضرت زهرا(س)

- دورنمای فتنه‏‌های سقیفه از نگاه حضرت فاطمه‏ زهرا(س)

 

فصل پنجم: خانه فاطمه ‏زهرا(س)

- گزارشى از خانه حضرت زهرا(س)

- تهاجم به خانه وحی در منابع اهل سنت

فصل ششم: سوگنامه

- سوگنامه یاس کبود

- جلوه‌هایی از اشعار فاطمه زهرا(س)

 

فصل هفتم: مجالس فاطمیه

- سخنرانی‌هاى کوتاه‏ به مناسبت دهه فاطمیه‏(س)

- مجالس حضرت زهرا(س)

 

فصل هفتم: گوناگون

حضرت زهرا(س) و فرزندانش، جلوه‌ای از اعجاز قرآن

نکته‌هایی درباره حضرت زهرا(س)

دانلود کنید!

 

انتهای پیام

- - , .

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 150 تاريخ : يکشنبه 16 اسفند 1394 ساعت: 0:12

صدای شیعه: مارونی‌های مسیحی در 30 بهمن بهمن 1354 امام صدر را برای القای موعظۀ روزۀ مؤمنان مسیحی به کلیسای کپوشیین بیروت دعوت کردند. به مناسبت این اتفاق کم‌نظیر، در باب سلوک تقریبی و گفت‌وگویی و همگرایی امام موسی صدر، موسسه تحقیقاتی امام موسی صدر با حجت‌الإسلام و المسلمین نجف لکزایی، رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و دارای دکتری علوم سیاسی از دانشگاه امام صادق گفتگویی انجام داده است که در ادامه می خوانید:

*چگونه با امام موسی صدر آشنا شدید؟

اولین آشنایی من با امام موسی صدر مطالعۀ سخنرانی ایشان در دارالتبلیغ بود. ایشان در آن سخنرانی چهرۀ جدیدی از عالمی دینی به نمایش گذاشته‌اند. آن زمان من طلبۀ جوانی بودم و این سخنرانی برایم بسیار جالب بود، زیرا دغدغه‌هایم را بیان می‌کرد.

من از بی‌نظمی و بی‌انضباطی گله داشتم و آنچه توجه مرا در این سخنرانی جلب کرد، خطاب قرار گرفتن برخی مراجع و علمای درجة اول حوزۀ علمیۀ قم بود. امام صدر می‌گفتند که مسیحیت حتی آمار یک خانوادۀ مسیحی را در روستایی دورافتاده دارد و روز یکشنبه برای آنان کشیش می‌فرستد تا اعمال عبادی‌شان را انجام دهند. اما شما آمار روحانیت را در ایران ندارید، چه برسد به آمار تعداد پیروان اهل بیت (ع) را.

ایشان با اشاره به آیۀ «و السماء رفعها و وضع الميزان . ألاتطغوا فى الميزان» برداشت شایان توجهی از این آیه کرده‌اند و آن اینکه خداوند متعال کائنات و زمین و آسمان را بر اساس میزان و نظم آفریده است. امام موسی صدر از این موضوع استفاده می‌کند و وارد بحث جامعۀ انسانی می‌شود و می‌گوید که امورات ما نیز باید بر اساس نظم باشد. او نظم را فردی نمی‌داند بلکه آن را تشکیلاتی می‌داند و معتقد است که نظم در هر چیزی بر حسب وظیفه و کار ویژۀ آن تعریف می‌شود. مثلاً نظم در حوزۀ علمیه یا رهبری دینی به معنای ساماندهی امور پیروان و ارتقای معرفت دینی و حل و فصل مسائل زندگی آن‌ها از دریچۀ دین است و باید تشکیلاتی متناسب با این وظایف داشته باشد. در غیر این صورت، آیۀ «ألاتطغوا فى الميزان» شامل حال او می‌شود.

*تفاوت امام موسی صدر با دیگر هم‌لباسان خود در حوزۀ اندیشه و حوزه‌های دیگر چیست؟

دین را می‌توان در سه سطح معرفی کرد: فردی، اجتماعی و جهانی. وقتی دین را فردی معرفی می‌کنیم، دغدغۀ فرد مؤمن و متدین را داریم. دین اجتماعی ناظر بر خانواده، نهاد اقتصادی، نهاد بهداشتی، روابط اجتماعی، نهاد حکومت و نهاد تعلیم و تربیت طراز دین است. وقتی جامعه را ملاک کار قرار می‌دهیم، مسائلی مطرح می‌شوند که در مقیاس فردی مطرح نیستند. گاهی از سطح فرد و جامعه نیز بالاتر می‌رویم و به سطح جهانی می‌رسیم و می‌گوییم که جهان طراز دین چگونه است؟

سومین سطح دین تفکر راهبردی است. حضرت محمد(ص) چنین تفکری داشت. سورۀ روم وضعیت آرایش قدرت در سطح جهانی را برای پیغمبر(ص) و مسلمانان و سورۀ إسراء وضعیت آرایش قدرت در سطح منطقه‌ای و سورۀ قریش وضعیت آرایش قدرت در سطح محلی و مکه را مطرح می‌کنند.

نه تنها تعداد رهبران دینی‌ که نگاه سوم را دارند، بسیار اندک است، عدۀ رهبران با نگاه دوم نیز کم است. تصور این است که تکلیف برای فرد است، در حالی که کسی که نگاه دوم را دارد، می‌گوید که تکلیف متوجه نهاد هم می‌شود، یعنی خانواده به‌عنوان خانواده تکالیفی دارد و نهاد اقتصاد نیز به‌عنوان نهاد اقتصادی تکالیفی دارد.

اگر کسی از سطح اول به سطح دوم برسد، تحول بزرگی صورت گرفته است. اما تحول بزرگ‌تر زمانی رخ می‌دهد که از سطح دوم به سطح سوم برسد. بنابراین، وقتی وارد سطح سوم می‌شوی، باید جایگاه خود یعنی شیعه را در سطح جهانی تعریف کنی. جایگاه شیعه از نظر جمعیتی در اقلیت قرار دارد، اما در جامعة اسلامی و در میان مسلمانان چه جایگاهی دارد؟

امام صدر تأکید دارد که مذهب راه و مسیر است و این تفاوت طبیعی است. ما همگی مسلمان هستیم و کسی حق ندارد بگوید که عده‌ای محمدی و عدة دیگر علوی هستند. حال باید جایگاه خود را در مقابل مسیحیت بنگریم. یعنی نگاه جهانی امام موسی صدر باعث می‌شود تا جایگاه شیعه را در قبال مسیحیت نیز تعریف کند و به فکر ملاقات و گفت‌وگو با پاپ باشد و به پاپ بگوید که اگر می‌خواهید بت‌پرستان را دعوت به دین کنید ما نیز با شما همراه هستیم، اما اگر بخواهید در کشورهای مختلف، مسلمانان را به مسیحیت دعوت کنید، ما از شما گله‌مند هستیم.

*دین جهانی لوازمی دارد که یکی از آن‌ها پذیرش تکثر است. آیا شما موافقید که نگاه جهانی امام موسی صدر باعث می‌شود در مواجهه با مسلمانان خط‌کشی شیعه و سنی نداشته بلکه مسلمان و غیرمسلمان داشته باشد. وقتی نگاه جهانی باشد، تقریب و مفهوم گفت‌وگو پررنگ می‌شود. آیا موافقید که بگوییم چون امام موسی صدر نگاه جهانی دارد، اهل گفت‌وگو و تقریب است؟

من استفاده از کلمۀ تقریب را برای رویکرد ایشان نمی پسندم، زیرا کلمۀ تقریب بار معنایی لاغر و نحیفی یافته و ظرافت‌های اندیشه‌ای ایشان را نشان نمی‌دهد. تقریب بر بستر نگاهی دوگانه ایجاد می‌شود، یعنی به دوگانه‌ای قائل هستیم و به آن اصالت می‌دهیم. سپس، می‌گوییم با یکدیگر قرابت داشته باشیم و دشمنی‌ها را کنار بگذاریم. تقریب را باید آسیب‌شناسی کرد. تقریرهای راهبردی از ایدۀ تقریب کمتر ارائه شده است. شاید عالمانی مانند آیت‌الله بروجردی و عالمان بزرگ دیگر که آن را مطرح کردند، نگاه راهبردی داشتند، ولی در عمل این اتفاق نیفتاد.

در بیانات امام موسی صدر دیگرسازی یا غیرسازی وجود دارد، اما غیرسازی بر بستر دشمنی نیست. از نظر امام صدر، دین برای تحقق تجلیات رحمانی خداوند و کمک به انسان و حل مشکلات او بر روی زمین آمده و مظهر لطف خداوند به انسان است.

امام صدر در جایی تعبیر تندی دارند که بسیار جالب است. ایشان می‌گوید که اگر عالم دین از شما خواست که با دیگران گفت‌وگو نکنید و ارتباط نداشته باشید، حرف‌های او را گوش نکنید و از دینی که دارد، دست بردارید. معمولاً چنین بیاناتی از ایشان خیلی کم است یا اصلاً ندارد، اما در مورد گفت‌وگو این‌گونه می‌گوید. تنها جایی که امام صدر مظهر اسم غضب خدا را بیان می‌کند، دربارۀ اسرائیل است. به‌طور کلی دیدگاه او تبدیل تکثر فرقه‌ای و قبیله‌ای و زبانی و همۀ تکثرها به مسابقۀ خیرات یا رقابت بر سر خدمت به مردم برای ساختن جامعه و کمک به بیماران و نیازمندان است.

*28 بهمن‌ماه به مناسبت سخنرانی امام صدر در کلیسای کپوشین همایشی با همکاری پژوهشگاه و مؤسسۀ امام موسی صدر در باب گفت‌وگو برگزار می‌شود. بر اساس چه نیازی این همایش برگزار می‌شود؟

وضع فعلی ما بسیار بحرانی است. در سطح منطقه‌ای دین ملعبۀ گروهی به نام داعش و گروهک‌های دیگر شده است. بستر رویش این گروهک‌ها تحریم گفت‌وگوست. بزرگ‌ترین ویژگی کسی که متصلب می‌شود، این است که اهل گفت‌وگو نیست. اگر وارد گفت‌وگو شود، مانند یخ آب می‌شود.

باید در قبال کسانی که شمشیر بالا آورده‌اند، گفت‌وگو و منطق را مطرح کنیم و نشان دهیم که این مسیر، مسیر موفقی است. بهترین روش برای این کار این است که پیشگامان گفت‌وگو و کسانی را مطرح کنیم که در گفت‌وگو توفیق یافته‌اند.

نهادهایی که با علم و دانش و مجموعه‌های نخبگی سروکار دارند، باید با توجه به اوضاع و احوال جهان اسلام به مسیرهای خروج از بحران کمک کنند. پژوهشگاه نیز با توجه به وضعیت امروز تشخیص داد که در این جهت گامی بردارد و این غیر از توجه دوستان حوزوی به امام موسی صدر و آثار و افکار ایشان است که می‌تواند از برکات جانبی این همایش باشد.

*فرمودید که امام موسی صدر پیشگام گفت‌وگوست. به نظر شما ویژگی‌های گفت‌وگویی امام صدر چیست؟

تا جایی که مطالعه کرده‌ام، می‌توان خصیصه‌های گفت‌وگویی امام موسی صدر را در چند اصل خلاصه کرد.

نخست، اصل صداقت. امام موسی صدر رفتارهای نادرست برخی از شیعیان را صادقانه بیان می‌کند و آموزه‌های مکتب اهل بیت (ع) را همان‌گونه که هست مطرح می‌کند.

دوم، اصل احترام. ایشان اهل جدل و مچ‌گیری نبود و به طرف مقابل خود احترام می‌گذاشت. اگر انتقادی می‌شنید، نمی‌گفت که دروغ می‌گویی یا مطالعه نداری. عادتاً وقتی شایعه‌ای را به ما نسبت می‌دهند، فوراً به طرف مقابل می‌گوییم که مطالعه یا به کتاب‌ها مراجعه کند.

اصل دیگر، تکاپوست. ایشان در ساحت عمل به‌دنبال تحقق گفت‌وگو و روشنگری و نزدیک کردن مواضع مسلمانان به یکدیگر بود. در همایش‌های بین‌المللی شرکت می‌کرد و حتی طی نامه‌ای از مفتی اهل سنت لبنان درخواستِ یکی کردن شعائر دینی را مطرح کرد. این ویژگی نشان‌دهندة اعتماد به نفس بالای ایشان است. امام صدر می‌داند که آموزه‌هایی که به آن اعتقاد دارد در همه‌جا قابل ارائه است.

اصل چهارم، صراحت. بسیاری حاضر نیستند به صراحت مخاطب را نقد کنند، زیرا می‌ترسند که مستمعان ناراحت شوند. سبک کلام و خطابۀ ایشان سبک فوق‌العاده زیبایی است و کسی از آن رنجیده خاطر نمی‌شود، ولو نقد را متوجه خود ببیند. این نکته بسیار اهمیت دارد و در عرصۀ تبلیغات کلامی و نوشتاری قابل استفاده است. به نظرم متن‌های ایشان را باید به طلبه‌ها بدهیم تا در دوره‌های آموزش تبلیغ مطالعه کنند که این‌گونه باید سخنرانی و آسیب‌شناسی کرد و با گروه‌های مختلف مردم تعامل داشت.

اصل پنجم، حق‌گرایی. امام موسی صدر با بستنی خریدن از بستنی فروش مسیحی قصد دارد از او حمایت کند که این ماجرا نشان‌دهندة حق‌گرایی ایشان است. اگر کسی ظلم کند، ولو شیعه باشد، در کنار او نخواهد ماند.

*بسیاری از افراد معتقدند که اخلاق و منش گفت‌وگویی امام موسی صدر به دلیل حضورشان در لبنان است. به نظر شما جامعۀ فرقه‌ای لبنان باعث چنین رویکردی شده است؟

حضور امام موسی صدر در لبنان بر رویکرد ایشان تأثیر داشته است، اما آن‌قدر نیست که به این نتیجه برسیم که اگر عده‌ای طلبه را به لبنان بفرستیم، مانند امام موسی صدر خواهند شد، زیرا در لبنان افرادی حضور دارند که اصلاً با فرهنگ گفت‌وگویی بزرگ نشده‌اند و در این فضا نبوده‌اند و بسیار هم تندرو هستند و اهل گفت‌وگو نیستند و در پارادایم دیگری حرکت می‌کنند.

محیط زندگی بر افراد تأثیر می‌گذارد و باید هم این‌گونه باشد. اما امام موسی صدر به بهترین وجه عالم زمان و زمینه و اوضاع خود است. پیش از سفر به لبنان شخصیت گفت‌وگویی در امام صدر نهادینه شده بود و مختص جامعۀ لبنان نبود. ایشان ویژگی‌هایی داشت که در ایران هم کم بود، مثلاً در دوران طلبگی به دانشگاه تهران رفت و لیسانس گرفت. یا اینکه از ارکان راه‌اندازی مجلۀ مکتب اسلام در قم بود و به همراه عده‌ای از علمای جوان دربارۀ موضوعات روز مقاله نوشتند.

امام موسی صدر در مسیر گفت‌وگو ربوده شد او آن‌قدر در این مسیر امیدوار بود و شجاعانه حرکت کرد که حتی قصد داشت با شخصی مانند قذافی نیز گفت‌وگو کند و بر او نیز تأثیر بگذارد.

منبع: مهر


انتهای پیام

- - , .

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 147 تاريخ : يکشنبه 16 اسفند 1394 ساعت: 0:12

صدای شیعه: آیت الله العظمی سید محمد صادق روحانی در پاسخ به سوالی تاکید کردند برای برآورده شدن حاجات در هر مکانی میتوانید نماز امام زمان عج را بخوانید .

سوال :  خواندن نماز امام زمان عليه السلام فقط در مسجد جمکران در برآورده شدن حوائج تأثير دارد؟ به طور کلى نماز حضرت را براى چه مواردى توصيه مى فرماييد؟

 

جواب :  باسمه جلت اسمائه;

 در مورد خواندن نماز حضرت در مسجد فضيلت آن در اين است که خود امام تأکيد در اين امر نمودند والا براى برآورده شدن حاجات، خواندن آن در همه جا خوب است، و در مسجد جمکران بهتر است.

و بدانيد همه امور در دست حضرت حجت ارواحنا فداه است که اين امر را خداى تعالى به ايشان مرحمت فرموده است و ايشان واسطه بين خلق و خالقند پس هرچه مى خواهيد، از دنيا و آخرت از ايشان بخواهيد.


انتهای پیام

- - , .

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 152 تاريخ : يکشنبه 16 اسفند 1394 ساعت: 0:12

پیام رهبر انقلاب درپی حضور پرشکوه مردم در انتخابات

رهبر معظم انقلاب در پیامی با سپاس از ملت آگاه و مصمم ایران که با لبیک به فراخوان نظام اسلامی و با عزم راسخ و شور و نشاطی به یاد ماندنی مردمسالاری دینی را در چهره درخشان خود به جهانیان نشان دادند، خطاب به مسئولان کشور، سپاسگزاری شایسته از مردم را در انجام خدمت صادقانه خواندند.

صدای شیعه به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری: حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی با سپاس از ملت آگاه و مصمم ایران که با لبیک به فراخوان نظام اسلامی و با عزم راسخ و شور و نشاطی به یاد ماندنی مردمسالاری دینی را در چهره درخشان خود به جهانیان نشان دادند، خطاب به مسئولان کشور، سپاسگزاری شایسته از مردم را در انجام خدمت صادقانه خواندند و با تأکید بر پیشرفت همه‌جانبه و درون‌زا به عنوان هدف اساسی خاطرنشان کردند: مجلس آینده وظائف سنگینی برعهده خواهد داشت و امید است که نصاب پاسخگوئی در برابر خدا و مردم را همگان در آن مشاهده کنند.

متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

خداوند دانا و توانا را سپاس که در آزمون بزرگی دیگر، ملت آگاه و مصمّم ایران را به پیروزی رسانید؛ آنان توانستند برای سی و ششمین بار از آغاز انقلاب اسلامی، در انتخاباتی سراسری، با عزم راسخ و شور و نشاط به‌یادماندنی، حضور یابند و سرنوشت کشور را در مقطع قانونی، رقم زنند؛ نمایندگان خود را برای تشکیل دو مجلس پر قدرت و پر اهمیت برگزینند و بار دیگر مردمسالاری دینی را در چهره‌ی درخشان و پر اقتدار خود به جهانیان نشان دهند.
ایران اسلامی به ملت خود می‌بالد و به استحکام مقرّراتی که این فرصتهای مغتنم را برای قد برافراشتن و تجدید قوای ملی فراهم آورده است، سر می‌افرازد.
اینجانب وظیفه‌ی خود می‌دانم که از این لبیک عمومی به فراخوان نظام اسلامی سپاسگزاری کنم و پاداش و هدایت الهی برای مردمی که این جمعه‌ی پر کار و پر شکوه را آفریدند مسألت نمایم.
به مسئولان کشور چه انتخاب‌شوندگان برای مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان و چه دارندگان مناصب اجرایی در قوای دیگر و چه دیگر مسئولان در سازمانها و نهادها، یادآور میشوم که سپاسگزاری شایسته را در خدمت صادقانه به مردم و کشور و نظام اسلامی محقق سازند؛ ساده‌زیستی، پاکدستی، حضور پیوسته در جایگاه مسئولیت، ترجیح منافع ملی بر خواسته‌های شخصی و جناحی، ایستادگی شجاعانه در برابر مداخلات بیگانه، واکنش انقلابی به نقشه‌های بدخواهان و خائنان، منش جهادی در اندیشه و عمل، و در یک جمله: کار برای خدا و در راه خدمت به خلق خدا را، برنامه دائمی خویش در دوران این مسئولیت بدانند و به هیچ قیمت از آن تخطی نکنند.
روزگار بسیار حساس کنونی، حساسیت و هوشیاری و عزم راسخ همگان بویژه شما مسئولان را می‌طلبد.
پیشرفت کشور هدف اساسی است. پیشرفت صوری و منهای استقلال و عزّت ملی، پذیرفته نیست. پیشرفت، بمعنی حل شدن در هاضمه‌ی استکبار جهانی نیست. و حفظ عزّت و هویت ملی جز با پیشرفت همه‌جانبه و درونزا دست‌یافتنی نیست. مجلس آینده درباره‌ی این سرفصلهای مهم، وظائف سنگینی برعهده خواهد داشت و امید است که نصاب پاسخگوئی در برابر خدا و مردم را همگان در آن مشاهده کنند.
لازم میدانم از دست‌اندرکاران برگزاری این انتخابات با شکوه؛ مسئولان اجرائی و نظارتی؛ تأمین‌کنندگان امنیت؛ سازمان رسانه‎‌ی ملی و دیگر دستگاهها و اشخاص مؤثر صمیمانه سپاسگزاری کنم.
توفیقات همگان را از خداوند متعال مسألت میکنم.

سیّد علی خامنه‌ای
9/ اسفند ماه/ 1394


انتهای پیام

- - , .

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 147 تاريخ : چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت: 15:48

صدای شیعه: کارشناس پژوهشی مرکز نور گفت: این نرم افزار حاوی متن کامل هشت عنوان کتاب در 50 جلد از آثار علامه و دیگر منابع مرتبط به زبان فارسی و عربی در موضوع کلام اسلامی، به ویژه بحث امامت و ولایت می باشد.

حجت الاسلام حامد مقیسه اظهارداشت: ميرحامد حسين وقتی به هفت سالگی رسيد، پدرش او را به مکتب گذاشت. او مقدمات و دروس ابتدايی را خواند، و وارد مراحل بالاتری شد، بطوریکه «مقامات حريری» و «ديوان متنّبی» را نزد مولوی سيّد برکت علی صاحب، نهج البلاغه را در محضر مفتی سيد عباس شوشتری آموخت و سپس به فراگيری علوم عقلی در نزد سيد مرتضی خلاصة العلماء و علوم شرعی  را در محضر سيد محمد سلطان العلماء و برادر او سيد حسين سيّد العلماء پرداخت و پس از سالها تلاش و همّت، تحصيلات خود را با موفقيت به اتمام رساند.

این پژوهشگر حوزوی ادامه داد: این نرم افزار فاخر حاوی کتبی از جمله؛ عبقات الانوار فی امامة الائمه الاطهار(23 جلد) ،نفحات الازهار في خلاصة عقبات الانوار(20 جلد)، همراه با چند جلد از ترجمه‌های نفحات الازهار و  شوارق النصوص(2جلد) و همچنین شرح حال میرحامد حسین در موضوع کلام خصوصا مسائل امامت و ولایت می باشد.

حجت الاسلام مقیسه با بیان اینکه این نرم افزار از قابلیت های پیشرفته پژوهشی و تحقیقاتی برخوردار می باشد، افزود: جستجو در بیش از 12هزار و 300 عنوان باب در سرفصل از طریق فهرست گزینشی، ارائه شرح علامه میرحامد حسین به همراه اطلاعاتی درباره مولفان و کتب برنامه، متن کامل چند دوره لغت نامه عربی و فارسی با امکان دسترسی به ریشه و مشتق کلمات از جمله قابلیت های این نرم افزار گرانسنگ است.

وی نرم افزار علامه میرحامد حسین(ره) یادآور شد: جستجو به روش های گوناگون در الفاظ و عبارات متن و فهرست کتب های برنامه ، قابلیت های پژوهشی و یادداشت برداری، ذخیره سازی و چاپ متن مورد نظر از جمله دیگر امکانات این برنامه است.

وی ادامه داد: علاقه مندان می توانند برای تهیه این نرم افزار به فروشگاه اینترنتی مرکز نور به نشانی  www.noorshop.ir  مراجعه کنند.

منبع: حوزه


انتهای پیام

- - , .

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 147 تاريخ : چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت: 15:48

صدای شیعه: عبارت «بازسازی هیکل» به دو معنا به کار می رود:الف) بازسازی هیکل بعد از بازگشت یهودیان از بابل با فرمان کورش هخامنشی (835 ق . م)صورت گرفت و آن را «هیکل دوم» نامیدند که نباید با هیکل اول که بخت النصر آن را ویران کرد اشتباه شود.

 

1  .سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین
این دروغ بزرگ صهیونیسم است که صهیونیست ها دهها سال از آن برای فریب افکارعمومی غرب بهره برده اند. شعار سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین، شعاری صهیونیستی است که آگاهی یافتن از زمان پیدایش آن سخت است.با این حال می توانیم فرآیند تجزیه این اصطلاح را شروع کنیم. این اصطلاح قالب سکولار شده از نگاهی انجیلی است که معتقد است فلسطین سرزمین موعود و سرزمین مقدس است. یهودیان نیز ملت مقدس اند.
از این رو ملت مقدس باید به سرزمین مقدس برگردد چرا که او صاحب این سرزمین است. شاید اولین کسی که اقدام به سکولار کردن این قالب نمود «لرد شافتسبری» (صهیونیست غیر یهودی) بود که در نیمه قرن نوزدهم سخن ازسرزمین قدیم برای ملتی کهن به میان آورد. سپس این فرآیند سکولاریزاسیون کامل تر شد وبه شکل فعلی در آمد: «سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین».
این شعار بازاری ساده، به یک الگوی تکرار پذیر در گفتمان جدید غرب بر می گردد که ازنگاه معرفت شناختی سکولاری امپریالیستی تراوش یافته است. نگاهی که به سکولاریزاسیون دیدگاههای انجیلی اقدام نمود و آنها را از شکل های مجازی که در آخرالزمان با مشیت الهی محقق می گردند، به شعارهای شهرک نشینانه و تحت اللفظی تبدیل نمود که در زمان و مکان حاضر با زور سلاح محقق می گردند. این نوع نگاه به هستی (طبیعت و بشر) به عنوان ماده ای مصرفی، انسان غربی را در محور قرار می دهد.
در نتیجه تمام جهان خالی از بشر و بدون تاریخ می گردد که اگر هم بشری در آن یافت شود ماده مصرفی عَرَضی و بی ارزش خواهدبود. شاید آنچه در آمریکای شمالی اتفاق افتاد از بهترین مثال های عملی و متبلورترین اقدامات این نوع جهان بینی باشد.  انسان سفید با این باور که خود مرکز هستی است وسرزمینی را که کشف کرده تنها از آن اوست و این سرزمین بدون ملت است، وارد این منطقه شد. لذا کشتار ساکنان اصلی این سرزمین و انتقال میلیونها افریقایی به منظور به کارگیری درجهت منافع اش امری سخت نبود. صهیونیست ها نیز در همین راستا حرکت کردند و فلسطین برای آنان همان ارتس یسرائیل، سرزمین موعود، منطقه عاری از سکنه و سرزمین بدون ملت شد که حق دارند انسانهای موجود در آن را استثمار کنند.
در نتیجه فلسطین سرزمینی بدون سکنه یعنی بدون ملت می شود و فلسطینی ها ماده مصرفی می شوند که به خودی خود ارزشی ندارند.اعضای گروههای یهودی نیز خود در همین فرآیند قرار می گیرند. به جای آنکه ملت مقدس به معنای مجازی دینی باشند، «ملت یهود» به معنای لغوی (نژادی یا قومی[ . در زبان انگلیسی nohte به معنای نژاد می باشد. اما به اعتقاد نگارنده میان این واژه و نژاد تفاوت وجود دارد. نژادعبارت از اموری زیست شناختی است که با وراثت منتقل می شوند ولیکن nohte عبارت است از سنت های موروث تمدنی گروه در طول تاریخ از قوم و نسل های پیشین به ارث برده شده است (ر. ک . مباحث پاکی نژادی و پاکی قومی یهود) .
لذا در این متن برای تمایز میان این دو معنای مورد نظر نگارنده معادل این واژه لاتینی را «قوم» گذاشتیم. م.] مبدل می گردد. ازآنجا که آنان یک ملت می باشند، به تمدن غرب وابسته نیستند و در نتیجه باید سرزمین داشته باشند. پس از آن نوبت به فرآیند به کارگیری و استثمار می رسد که شکل ترانسفر دو سویه به خود می گیرد: تحریک یهودیان برای انتقال از سرزمین تبعید به وطن و تحریک ساکنان اصلی از وطن به تبعید در راستای خدمت به منافع غرب. این همان طرح صهیونیستی فراگیر است.شعار «سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین» هم آهنگی لفظی سحرانگیزی دارد.
این شعار به دو بخش مساوی و با تعداد کلمات مساوی تقسیم می شود. کلمه «بدون» در هردو بخش محور ثابت و عنصر مشترک است. کلمه «سرزمین» و «ملت» در حال جابجایی اند جای خود را به دیگری می دهند، همان گونه که یهودیان و اعراب موقعیت خود را معاوضه خواهند کرد!این شعار یک انسجام عالی و وحدت کامل دارد. نه حرف زائدی در آن هست و نه کلمه ای که در جای خود قرار نداشته باشد. این تجلی بارز این دیدگاه مبهم و آلی است که گفتمان جدید تمدنی غرب به آن متصف است.
گفتمانی که به کارگیری شکل های زیبا و از لحاظ لفظی منسجم را ترجیح می دهد به طوری که این صیغه مبنا و اساس این گفتمان می شود و مانند«شمایل» به امر دیگری مبتنی نیست. بسا که فرد در برابر زیبایی عبارت بهت زده شود وفراموش کند که این عبارت برای قلع و قمع کردن، و به معنای پنهان کردن اعراب و از بین بردن آنان [ وضع شده ] است. از یاد می برد که این عبارت به معنای جدا کردن مجموعه ای بشری (یهودیان) از سرزمینهایشان و اسکان آنان در میان یک بافت تمدنی است که آنان راطرد می کند. این عبارت در اعلامیه بالفور با اشاره نمودن به اعراب به عنوان «گروههای غیریهودی» ترجمه ای سیاسی شد.
این شعار خود را در مقوله ای که «عرب غائب» در گفتمان نژادی صهیونیستی می نامیم نشان داد. ما بر این باوریم که ادراک جهان عرب نسبت به فلسطینی هاهمچنان در چارچوب مقوله «سرزمین بدون ملت» در حرکت است و رفتار اعراب که ممکن است برای ما غیر عقلانی باشد بر همین اساس است.نیاز به ذکر این نکته نیست که این شکل بازاری صهیونیستی و آشکار کننده ماهیت حقیقی صهیونیسم، بیانگر گرایش نژادپرستانه و نابودکننده و درنده، به طور کامل در گفتمان صهیونیستی پنهان شده و جای خود را به شکل های پیچیده و جذاب تر مانند «حقوق مطلق ملت یهود» داده است.
این عبارت در حقیقت به این معناست که حقوق اغیار (اعراب) نسبی و عرضی است. بنابراین می توان آن را به حاشیه راند و در نهایت امر از بین برد.همچنان که گفتمان صهیونیسم بعد از سال 1967م و پس از اشغال بخش دیگری از اراضی فلسطین که از تراکم جمعیتی بالایی برخوردار است، ناچار شد به وجود ملت در این سرزمین اعتراف کند. لذا به خدعه متوسل شد تا این شعار قدیمی را بر جهان خارج تحمیل کند. به همین دلیل مفهوم اسرائیلی «تشکیلات خودگردان»، به معنای حقوق فلسطینی ها دراداره امورشان می باشد بدون آنکه هیچ حقی برای آنها در مورد این سرزمین داشته باشند یعنی که فلسطینی ها ملتی بدون سرزمین اند. همچنان که «راههای محاصره کننده».By-PassRoads.

2. ماسادا
افسانه «ماسادا» به اندازه دروغ «سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین» اهمیت ندارد،ولیکن در دو سطح فعالیت دارد: ایجاد ترس در دل اعراب و بسیج کردن جوانان اسرائیلی.این افسانه بر این باور است که رویکردی شمشونی[ . nosmaS : قاضی قدیم قوم اسراییل (سفر داوران ، باب سیزدهم) که نیروی بدنی فوق العاده ای داشت. مجازا: پهلوان ] که «شخصیت یهودی یا اسرائیلی» نامیده می شود، وجود دارد، مبنی بر اینکه اگر یهودیان در محاصره واقع شوند، انتحار را بر تسلیم وسازش ترجیح می دهند و ممکن است بگویند «نه من و نه دشمنانم» و جهان عرب را به طور کامل ویران کنند!
تجزیه این افسانه با تاباندن نور برخی حقایق تاریخی بر آن آسان می شود. «ماسادا»واژه ای آرامی است که به معنای «قلعه» می باشد، «ماسادا» آخرین قلعه یهودیان بود که درشورش اول یهودیان علیه امپراتوری رم توسط رومی ها سقوط کرد. این قلعه را یکی از پادشاهان حشمونی بنا کرد. سپس هیرود در آن کاخ ساخت و دژهای آن را محکم کرد و در آن سیستم آبرسانی و ذخیره سازی آب نسبتاً پیشرفته ای ایجاد کرد تا در موقع نیاز پشتوانه آنان باشد. این اقدام به دلیل ترس از خطر «کلو پاترا» ملکه مصر بود. رومی ها قلعه را اشغال کردند ولیکن غیوری ه[ 2.Zealots. ] با فرماندهی «مناحم جلیلی» فرزند یکی از سرکرده های شورشیان، در سال 66میلادی بر «ماسادا» سلطه یافتند.
مناحم جلیلی به دلیل ادعاهای شاهانه و مشیحانی[ . مشیحانی. به دلیل اعتقاد نگارنده بر لزوم تمایز میان اندیشه منجی در مسیح و یهودیت، به صورت عبری به کار رفته است. م.] و استبدادش، در قدس به دست شورشیان کشته شد ولیکن پیروان وی به رهبری «الیعازر بن یائیر» به ماسادا گریختند. وی یکی ازرهبران گروه خناج[ 1.Sicarii. ] بود و شاید پسر عموی مناحم جلیلی باشد. آنها در قلعه تا پایان جنگ پنهان شدند و زمانی که روم ها آنان را به محاصره در آوردند شورشیان یهود حاضر به تسلیم نشدند و انتحار را بر سازش ترجیح دادند.این روایت صهیونیسم از واقعه «ماسادا» است، این گزارش شامل حقایق تاریخی زیادی است.
ولیکن دیگر حقایق تاریخی این واقعه که بسیار اهمیت دارد، حذف شده اند تا بر امر به اصطلاح «شخصیت یهودی» تأکید شود. خواندن کتب تاریخی، روایت صهیونیستی از واقعه را به طور کلی باطل می کند! صهیونیست ها به عنوان مثال یک محوریت مشخصی به ماسادامی دهند ولیکن هنگامی که کتب تاریخی را می خوانیم می بینیم که رومیان قلعه ماسادا را تازمان فارغ شدن از سرکوب شورش یهودیان رها کردند. چون این قلعه نسبت به دیگر مواضع بی اهمیت بود.
سپس یک نیروی رومی به فرماندهی «فلافیوس سیلوا» این قلعه را به مدت 73 هفته محاصره کردند و راهی را که 200 ذراع بود پیمودند و رخنه ای در دیوارهای قلعه ایجاد کردند (برخی مورخان همه این جزئیات را به سخره می گیرند و بر این باورند که این محاصره بیش از هشت هفته به طول نینجامید. راه مزبور نیز تنها امتداد طبیعی ناشی ازعملیات کانال سازی و کاهش آبهای دریای سیاه است و بخشی از شکل گیری صخره ای زمین می باشد).
صهیونیست ها با حذف برخی حقایق تاریخی، بر ماسادا معنای صهیونیستی حمل می کنند. به گونه ای که نماد وحدت ملت یهود و سمبل سازش ناپذیری یهود می شود. به عنوان مثال، منابع صهیونیستی از جنگ طبقاتیِ میان فقرا و ثروتمندان یهود که زمینه این شورش یهود را تشکیل می دهد، چیزی ذکر نمی کنند. همچنین در منابع خود نمی آورند که قبل از واقعه ماسادا دست کم دوازده هزار ثروتمند یهودی به دست هم کیشان تهی دست خود کشته شدند! منابع صهیونیستی به این که شورشیانی که بر ماسادا سیطره یافتند به یهودیان محاصره شده در قدس هیچ کمکی نکردند و فعالیت اصلی خود را به هجوم برروستاهای یهودی در منطقه پیرامون ماسادا و ارعاب اهالی آن متمرکز نمودند، اندک اشاره ای ندارند.
«
شمعون برجیوار» (یکی از رهبران شورشیان) و هوادارانش به آنان پیوستند. او و پیروانش پس از آن در یورش به روستاهای یهودی با آنان شرکت داشتند؛ یعنی ارائه ماسادا به عنوان سمبل وحدت یهود پایهء درستی ندارد.به روایت صهیونیستی، فرمانده یهودی «الیعازر بن یائیر» تلاش کرد تا همراهان خود رابه انجام انتحار گروهی به جای اسیر شدن به دست رومیان متقاعد سازد. این نکته در خطبه ای آمده که به الیعازر نسبت داده شده که گفت: «انتحار دستور شریعت است.» طبق روایت مورخ یهودی «یوسیفوس»، الیعازر در قانع کردن محاصره شدگان برای پذیرش نظرش موفق شد واین امر منجر به انتحار 960 زن و مرد و کودک گردید.
و در ضمن آنان در سال 73 میلادی منازل و انبار توشه خود را به آتش کشیدند. یوسیفوس ادعا می کند که دو زن و پنج کودک به هنگام این رویداد در یکی از غارها پنهان شدند و آنان روایتگر این رویدادند.می توان برخی از عناصری را که این روایت صهیونیستی ابطال می کند چنین بر شمرد:الف) دیانت یهود مانند دیگر ادیان آسمانی انتحار را حرام می داند (تثنیه 19/20) به همین دلیل خاخام ها در مورد انتحار می گویند نوعی «میثاق با مرگ» است.ب) در مطالعه «دورکهایم»[ 1.EmileDurkheim )7191 - 8581( . ]در مورد انتحار مشاهده گردیده که متوسط انتحار در میان اعضای گروههای یهود کمتر از دیگر گروههای بشری یک جامعه می باشد، و این امر عجیبی نیست، چون اشتغال اعضای گروههای یهود به کارهای پولی، از آنان افرادی ساخته که درمیان گروههای انسانی از بیشترین آمادگی برای سازگاری برخوردار می باشند.
از این روتعمیم واقعه ماسادا به وقایع تاریخی اعمال اعضای گروههای یهودی مستند نیست.ج) مشهور است که نیروهای اسرائیلی که سال 1973 میلادی در نوار بارلیف محاصره شدند،به صورت عملیاتی و با رشادت کامل در برابر دیدگان صلیب سرخ بین الملل و تلویزیون مصر تسلیم شدند. در یکی از این مواضع، سربازان از فرمانده شان با تمسخر پرسیدند که هدف مبارزه تا مرگ برای برپایی ماسادای دیگر بود؟! با حالت سازش به آنان پاسخ داده شد:در برابر دوربین های تلویزیون مصر لبخند بزنند.
اما سربازان اسرائیلی که در اثنای عملیات لبنان دست به انتحار زدند، ظاهراً به دلیل نا امیدی از جنگ و هزینه های کمرشکن آن بود،چون آنان در یک موضع محاصره قرار نداشتند، بنابراین انتحار آنان نه به خاطر حکومت وآرمان صهیونیسم بلکه در اعتراض به حکومت و آرمان صهیونیسم بود. تعداد سربازانی که به هنگام مواجهه با فشارهای روانی و عوامل ناشی از تلاش برای خاموش کردن انتفاضه همانند ازپا افتادگی دست به انتحار می زنند به طور قابل ملاحظه ای رو به افزایش است و تاکنون چندکمیته تحقیق برای مطالعه این موضوع تشکیل شده است. این پدیده به مهاجران فلاشا و شوروی نیز کشیده شده، چرا که اخیراً مشاهده شده میزان انتحار میان آنان به دلیل سرخوردگی که درحکومت صهیونیستی از آن رنج می برند و نیز شکست آنان در تحقق رؤیاها و آرزوهایشان افزایش یافته است.د) با شعله ور شدن انتفاضه، صهیونیست ها از پایان در چارچوب واقعه انتحاری ماساداسخن نمی گویند.
«
یهودشفاط مرکبی» و «آرییل شارون» از پایان رژیم صهیونیستی سخن گفتند،ولی به ماسادا اشاره نکردند بلکه به بالگردی که بقیه شهرک نشینان را از بام سفارت آمریکا به طور کامل و مانند آنچه در ویتنام اتفاق افتاد، نجات خواهد داد، اشاره نمودند.داستان ماسادا حتی در نظر برخی باستان شناسان خرافات است و افسانه ای ساختگی است،چرا که نمی توان از نظر تاریخی اکتشافات باستانی را که این داستان به آن استناد می کند، به عنوان دلیل ذکر کرد:الف) تنها منبع این داستان «یوسیفوس» است که وی یک نویسنده است نه مورخ.
در زمان فرماندهی وی بر پادگان جلیل - که به تصرف رومیان درآمده بود - سربازانش پس از تصمیم جمعی بر انتحار، وی را مجبور به فرار و پنهان شدن در یک غار نمودند.وی ناچار به موافقت با آنان شد، و حتی بر اساس قرعه ای که انجام شد، خود بر عملیات انتحاری نظارت داشت. وقتی نوبت به خودش رسید، سرباز بازمانده وی را قانع کرد که انتحار فایده ندارد و با یکدیگر هر دو سالم بیرون آمدند.
پس از آن به رومی ها ملحق شد ومبلّغ آنان در بین یهود شد. شاید داستانی که یوسیفوس فلافیوس در مورد ماسادا بافت یکی از انواع جبران باشد که یک نویسنده ادبی که خود نتوانسته قهرمانی در عالم واقع باشد، بدان مبادرت نموده و بدین وسیله خواسته با پرداختن به ارزشهایی که خود در رؤیا داشته اقدام به جبران نماید. این چیزی است که ما اینرا «عقده فلافیوس» نامیده ایم.ب) برخی منابع صهیونیستی یوسیفوس را به عنوان ادیب نه مورخ بر می شمرند.
خطبه الیعازر و پنهان شدن دو زن و 5 کودک در یکی از غارها به منظور شهادت بر رویداد یک سنت ادبی معروف است که در بسیاری از کارهای ادبی تخیلی وجود دارد.ج) در منابع صهیونیستی از دیگر قلعه های یهود مانند «هیرودیوم» و «ماکایروس» نامی به میان نیامده است، در حالیکه نسبت به ماسادا از اهمیت بیشتری برخوردار بوده اند. این دوقلعه تسلیم شدن و باقی ماندن را بر انتحار و مرگ ترجیح داده اند.د) هنگامی که شورشیان یهود بر ماسادا سلطه یافتند، سربازان پادگان رم تسلیم آنان شدندکه به دست یهودیان کشته شدند.
اینها اطلاعاتی می باشند که معمولاً منابع صهیونیستی آنها رانادیده می انگارند، چون تفسیر این واقعه بر اساس این معلومات چنین می شود که علت ترجیح انتحار بر تسلیم توسط محاصره شدگان این بود که سرنوشتی جز مرگ برای خودنمی دیدند، همان گونه که با اعضای پادگان رم چنین کردند، اما در مورد ساکنان قلعه هیرودیوم[ 1.Herod'sTemple. ] و ماکایروس این مسأله وجود ندارد. ساکنان این دو قلعه بر ضد رومیان که تسلیم آنها شده بودند دست به جنایت زدند و آنان را کشتند. قلعه «ماکایروس» بعد از قدس قوی ترین و مهم ترین دژ بود.
اگر قرار است یک نماد انتخاب شود، این قلعه نسبت به «ماسادا» شایسته تر است! منابع صهیونیستی همچنین از فرماندهان شورشیان که تسلیم وروانه رم شدند و در آنجا اعدام شدند یادی نمی کنند.تمامی این موارد ما را به پذیرش این دیدگاه که واقعه «ماسادا »یک استثنا بوده و نه یک قاعده رهنمون می سازد. همچنین نتیجه می گیریم این واقعه بیانگر تاریخ یهود یا «نبوغ یهود»

3. معابد:
(معبد) .یهود:یهودیان پیوسته از «باز سازی هیکل»، «هیکل سوم» و «تخریب هیکل» سخن می گویند. تمامی این اصطلاحات به صیغه مفرد به کار می رود گویا که «هیکل» مرکز وجدان یهودی بوده و هست.در این جا نیز می توان با تمسک به راهبردهای تحلیلی مختلف این مفهوم را تجزیه کرد.می توان به واقعیت یهودیان معاصر اشاره نمود که یهودیان اصلاح طلب و سکولار (که اکثریت یهودیان جهان و اسرائیل را تشکیل می دهند) اهتمام به «هیکل» و هیچ یک از عبادت های قربانی و غیرقربانی یهود ندارند. معاصران یهود این اعمال را بقایای گذشته و مرده می دانند،لذا با آنها ارتباطی ندارند. حتی برخی از آنان موزه «هولوکاست» در واشنگتن یا مجسمه یادمان «یادفاشیم» در مورد کشتار یهودیان اروپا توسط نازی ها را «هیکل» حقیقی می دانند.
می توان به گذشته برگشت و به یک حقیقت تاریخی که صهیونیست ها تلاش در پنهان کردن آن دارند و نیز به این واقعیت اشاره کنیم که هیکل های یهودی متعددی وجود دارد.عبرانی های باستان تا پیش از تاسیس حکومت متحده عبرانی به مکانی با نام «شیلو» سفرمی کردند. از این پس قدس پایتخت آن و «هیکل» مرکز عبادت قربانی شد. اما این مملکت متحده 80 سال بیشتر دوام نیافت. در سال 928 ق.م با تقسیم آن به دو حکومت، هیکل بسیارکم اهمیت شد. چون پادشاهان حکومت شمالی (یسرائیل افرائم) مراکز مستقلی برای عبادت بنا نهادند.
یریعام (اولین پادشاه حکومت شمال) دو معبد یا هیکل ساخت.  یکی از آن دو را در«دان» واقع در شمال و دیگری در «بیت ایل» بنا نهاد و در آنها گوساله هایی از طلا گذاشت وآنها را مزار شاهنشاهی مقدس نمود. او به دو هیکل هاله ای ازقدسیت داد و زمان اعیاد را تغییرداد و لاویان[ 1.Levites. ]  را طرد کرد، همان ها که بروکراسی دینی حکومت متحد عبرانی را تشکیل می دادند.انگیزه وی از تمامی این اقدامات از بین بردن عبادت مرکزی و تلاش برای نرفتن شهروندانش به معبد قدس در حکومت جنوبی «یهودا» بود.
با وجود پیمان هایی که گاه میان پادشاهان شمال و جنوب بسته می شد، دیگر معبد قدس محوریت گذشته اش را هرگز به دست نیاورد. بسیاراتفاق می افتاد که شاهان یهود به دلیل پیمانهای سیاسی شان ناچار به وارد کردن عبادات غیریهودی می شدند. سلیمان توراتی، قربانی هایی را برای خدایان همسران بیگانه خود، پایه گذاری کرد، و این امر با اصل توحید منافات دارد، چنان که عبادت های گوناگونی به منظور ابرا وابستگی سیاسی وجود داشت، «منسه» 1 1.Menasse. ] عبادت آشوری را به منظور اظهار کرنش در برابرآشوریین وارد یهود کرد.از جالب ترین مثال ها برای تعدد معابد، معبدی به نام «أونیاس» 2.Onias. می باشد.
این معبدی است که کاهن اعظم یهودی «اونیاس چهارم» که از منصب خود در فلسطین عزل شد و به همراه برخی سربازان یهودی به مصر گریخت بنا نهاد.احتمال می رود که این سربازان پس از ورود به مصر به عنوان مزدوران حکام فعالیت[ . این احتمال می رود که آنان پس از ورود به مصر مزدور شدند.]می کردند. به ظاهر این هیکل با توصیه سلسله بطلمیوس ها (حاکمان مصر) در عصر بطلمیوس ششم (181 - 145ق. م) ساخته شد تا مرکزی برای یهودیان مصر ایجاد شود و این مرکزی برای وفاداری آنان باشد و آنان را از هیکل فلسطین که وابسته به سلوکی ها است دور کند.
به اونیاس و سربازانش زمینی برای سکونت دادند تا از عایدات آن امرار معاش کنند. این هیکل در لیونتوپولیس واقع در نزدیکی هلیوپولیس به جای هیکل مصری الهه باشت بنا نهاده شد.اونیاس به پیشگویی أشعیاء (19/18/19) استناد کرد که گفته بود در وسط سرزمین مصرقربانگاهی برای خدا بنا خواهد شد. وی تلاش کرد بدینوسیله به معبد خود مشروعیت دینی ببخشد، و خودش کاهن اعظم آن شود.
بسیاری از یهودیان در پادگانی نظامی که به دور معبد کشیده شده به عنوان سربازان مزدورکار می کردند. این هیکل به شکل قلعه ای بنا شد که دیواری به گرد آن کشیده شده بود. شایدعلت این امر صبغه مبارزه ای شهرک نشینی باشد. هر چند این معبد از لحاظ معماری با هیکل قدس متفاوت بود، اما همان ظرف های مخصوص مناسک در آن وجود داشت، و فانوسی به جای شمعدان «مینوراه» از سقف آن آویزان بود. بطلمیوسیان به کاهنان این هیکل قطعه ای زمین داده بودند تا از عایدات آن امورات زندگی خود را بگذرانند.
هیکل اونیاس همان معبد «سیناجوج» نبود، بلکه هیکلی مرکزی برای ادای شعایر عبادت قربانی بود، و هدف از آن جایگزینی آن به جای هیکل فلسطین بود. همچنین یهودیان درمصر به آنجا می آمدند و در آن قربانی می کردند. با وجود اینکه اقلیتی از یهودیان مصر موضع مخالف اتخاذ کردند، اما برخی فقهای یهود اهتمام خاصی به آن نشان دادند و شعائر آن رافراگرفتند.
این امر به معنای اعتراف ضمنی به آن بود. اما نظر رایج حاخام ها بر نپذیرفتن این هیکل بود، چرا که رقابتی برای عبادت قربانی ایجاد می کرد. رومیان در سال 73 میلادی بعد ازشورشی که یهودیان مصر انجام دادند این هیکل را بستند (دو سال پس از بسته شدن هیکل فلسطین).هیکل اونیاس متعلق به یک الگوی معماری عام و شامل تر می باشد که عبارت است ازالگوی «هیکل/ قلعه». این یک الگوی معماری است که در اکراین (در دوران تحت الحمایگی لهستان در سده هفدهم) در مناطق مرزی میان لهستان و روسیه رواج یافت.
اعضای این گروه یهودی در اینگونه معابد به عبادت و فراگیری شعائر می پرداختند. این معابد به طوری طراحی شده بود که می توانست در همین حال به عنوان سپر نظامی و دژ استفاده شود.نیاز به این نوع هیکل در چارچوب وجود نظام فئودالیسم شهرک نشین لهستانی دراکراین به وجود آمد. اشراف لهستان (شلاختا) برخی اعضای گروه یهود را برای گرفتن بیشترین سود ممکن از کشاورزان اکراین به کار گرفتند، لذا گروهی یهودی، گروهی کارکردی ووکلای مالی ارنداتور1[.Arendator. ] شدند که در شهرهایی مخصوص وکلاء شتتل[.Shtetl ] زندگی می کردند که ازنظر زبانی، دینی، اجتماعی و فرهنگی از عموم کشاورزان جدا بودند.
این گروه از سوی مردم اکراین مورد غضب بودند. (همان وضعی که امروزه نیز در مورداعضای گروههای کارکردی  3.FunctionalGroups. به ویژه کارگری وجود دارد)، لذا نیروهای نظامی لهستان ازآنان در برابر مردم و انقلابهای احتمالی مردمی محافظت می کردند. با این حال اعضای گروه یهود، آموزش نظامی می دیدند و باید به تعداد افراد مذکر که توانایی حمل سلاح داشتند،اسلحه در اختیار می داشتند. نیز میزان مشخصی باروت باید در اختیار می داشتند (طبق متن صریح پیمانهای قطعی که میان اشراف لهستانی و وکلای یهودی بسته می شد).

4. تخریب هیکل
عبارت «تخریب هیکل» معمولاً برای اشاره به تخریب هیکل به دست «تیتوس» در سال 70م به کار می رود. هر چند مشهور است بخت النصر پیشتر در سال 685ق. م آن را ویران کرده بود. همچنین هیروز در سال 20 - 19 ق. م برای اینکه دوباره آن را بنا کند، هیکل را تخریب کرد. هیکل طبق نوشته های فقهی یهودی در 9 آگوست خراب شده است. این روز را روزه می گیرند. اما برخی اعتقاد دارند که تخریب هیکل در هفتم یا حتی دهم آگوست رخ داده است.
برای پایان دادن به این تناقض میان این نوشته ها، می گویند که تخریب هیکل در نهم آگوست شروع شد و در دهم این ماه پایان یافت. نوشته های صهیونیستی که متأثر از آن نوشته ها می باشند بر این باورند که تخریب هیکل به دست رومیان، عامل تفرقه یهودیان شده؛ یعنی یهودیانی که ملت همگن واحدی را تشکیل می دادند و مانند دیگر ملل در سرزمین قومی میهن خود [ فلسطین ] زندگی می کردند. هنگامی که مهاجران رومی آمدند و هیکل آنان را ویران کردند، یهودیان در نقاط جهان به صورت گروههای اقلیت پراکنده شدند.
از همین جاست که سخن از «تفرقه»، «تبعیدگاه»، «دیاسپورا» و نیز «بازگشت یهود» به میان می آید.همچنین اشاره به حکومت صهیونیستی به عنوان «هیکل سوم» نیز از همین مسأله ناشی می شود.تمامی این افسانه های صهیونیستی را می توان با بیان وقایع تاریخی باطل نمود. مشهوراست که پخش شدن یهودیان در بیرون از فلسطین و پراکنده شدن آنان در تمامی نقاط زمین بسیار قبل از زمان ویرانی هیکل و به صورت غیر اجباری رخ داده است. نیز معروف است که تیتوس هیکل را به تنهایی تخریب نکرد، در کنار وی ارتش یهودی با فرماندهی «اجریبای دوم» قرار داشت و «بیرنکی» - خواهر أجریبا - هم بستر تیتوس بود.
باید فرق میان تخریب هیکل و غارت آن را مدّ نظر قرار گیرد. چون هیکل چندین بار قبل از ویرانی اش غارت شده است، به عنوان مثال این هیکل توسط «شیشنق» فرعون مصر و باردیگر توسط «یوآش» پادشاه حکومت شمال غارت شده است. برخی خاخام های یهودی بر این باورند که ویرانی هیکل، عِقاب و مکافات گناهانی بوده که مرتکب شدند. مسیحی ها نیزهمین رأی را می پذیرند، به طوری که معتقدند بزرگ ترین گناه یهودیان انکار «ماشیح» بودن عیسی بن مریم می باشد. به سرنگونی هیکل با تعبیرهای دیگری چون «تخریب هیکل» نیزاشاره می شود ولیکن ما تعبیر «ویرانی هیکل» را به دلیل بی طرفی نسبی اش ترجیح می دهیم.

5. بازسازی هیکل
عبارت «بازسازی هیکل» به دو معنا به کار می رود:الف) بازسازی هیکل بعد از بازگشت یهودیان از بابل با فرمان کورش هخامنشی (835 ق . م)صورت گرفت و آن را «هیکل دوم» نامیدند که نباید با هیکل اول که بخت النصر آن را ویران کرد اشتباه شود. بعد از آنکه برخی از اقوام مقیم سرزمین فلسطین به این بازسازی اعتراض داشتند، پادشاه فارس، دارای اول، دستور ادامه بازسازی هیکل را داد. واقعیت آن است که به کارگیری عبارت «بازسازی هیکل» به این معنا بسیار کم است. و معانی بعدی که در ذیل می آیند، رایج ترند:ب) بازسازی هیکل بعد از بازگشت ملت یهود به صهیون در آخر الزمان و به رهبری «ماشیح».
این همان هیکل سوم است به این اعتبار که هیکل دوم همان بود که هیرود آن را بنا نهاد وتیتوس ویرانش ساخت.با توجه به نظر فرقه های مختلف یهودی در عصر جدید در مورد بازسازی هیکل، می توانیم از ابتدا آنها را به صهیونیست ها و غیر صهیونیست ها تقسیم نماییم. اما غیر صهیونیست ها بابازگشت فعلی و به دنبال آن بازسازی هیکل مخالف اند. اصلاح طلبان دعاهای مخصوص بازسازی هیکل را حذف کرده اند و از سال 1818 میلادی واژه انگلیسی « elpmeT » را که به معنای «هیکل» است برای اشاره به هیکل های یهودی به کار بردند. در واقع منظورشان این است که معبد هر کجا یافت شود جایگزین هیکل می شود و هیکل را هرگز نمی توان بازگرداند.
امایهودیان ارتدوکس، استفاده از واژه یونانی «سینا جوج» را برای اشاره به هیکل یهود ترجیح می دهند تا واژه «هیکل» دلالت مشخص و محدودی داشته و تنها به هیکل قدس اشاره داشته باشد. ارتدوکس ها دعاهای مربوط به بازگشت را حفظ کرده اند، و از نگاه ارتدوکس، «بازگشت»مسأله ای است که به بازگشت «ماشیح» ارتباط دارد. اما این مسأله برای محافظه کاران چیزی شبیه مجاز و چشم انتظاری آرمانی، طوبایی و مثالی می باشد. صهیونیست ها در موضع خود درقبال مسأله بازسازی هیکل به دو گروه تقسیم می شوند:صهیونیست های بی دین و صهیونیست های مذهبی.
در واقع گروه اول به عبادت قربانی وبازسازی هیکل اهتمام چندانی نمی ورزند. آنان به این مسأله از منظر عملی می نگرند ومعتقدند تلاش صهیونیست های مذهبی برای بازسازی هیکل یک مسأله دلباختگی دینی است که شهرک نشین صهیونیست را با خطرات و تهدیدات مواجه می کند بی آنکه سود مادی محسوسی داشته باشد. از این رو می بینیم مسأله بازسازی هیکل در اسرائیل که به بیشترین میزان سکولاریسم در جهان دچار است، از استقبال مردمی چندانی برخوردار نیست.
تیدی کولیک (شهردار قدس) با اشاره به شیفتگانی که سنگ بنای ساخت هیکل را گذاشتند بیان داشت که آنان در مسیر «شابِّتای زِوی 1   .ShabettaiTzevi. )1626  - 1676م) ماشیح دجّالی که در قرن هفدهم میلادی غیرت اکثر یهود را به جوش آورد گام بر می دارند. وی به آنان وعده بازگشت به فلسطین راداد و برخی از هوادارانش را به عنوان حکام این سرزمین معین کرد، اما این جنبش منجر به شکست شد؛ امری که بنیان های یهودیت را به لرزه درآورد و آن را به بحرانی وارد ساخت که هرگز موفق به بیرون آمدن از آن نگردید.صهیونیست های مذهبی(افراطی) به این مسأله از منظری متفاوت می نگرند. مسأله بازسازی هیکل برای آنان مسأله ای با اهمیت و محوری است.
از این رو بیشترین اهتمام خود را بر این کار گماشته اند، و این مسأله برای آنها اعتقادی است نه یک مساله عملی.واقعیت آن است که بسیاری از سازمانهای تروریستی جدید صهیونیستی، بازسازی هیکل وتخریب آثار اسلامی موجود در این موقعیت را در زمرهء مهم ترین اهداف خود قرار داده اند.
با وجود این تقسیم در مورد بازسازی هیکل، برخی ایده ها که در گذشته ایده دینی وافراطی به شمار می آمد امروزه مورد پذیرش همگان قرار گرفته و حتی بخشی از گفتمان سیاسی صهیونیسم و بلکه جزء برنامه های احزاب میانه رو قرار گرفته است. از این رومیانه روی و افراط صهیونیستی به واسطه توسعه طلبی و قدرت ذاتی صهیونیستی متمایزمی شوند. به گفته بن گوریون2.DavidBenGurion )3791-6881). «بهترین تفسیر کننده تورات ارتش اسرائیل است».

6. صهیونیسم سوسیالیستی
از اصطلاحات رایج در گفتمان صهیونیسم «صهیونیسم سوسیالیستی» است. این اصطلاحی است که صهیونیسم را برخاسته از مفاهیم بنیادین سوسیالیسم مانند عدالت و مساوات وسلطه طبقه کارگر می پندارد. ولیکن اگر این اصطلاح را تجزیه و ترکیب نماییم، می یابیم که صهیونیسم سوسیالیستی ارتباطی با سوسیالیسم ندارد. بلکه برآمده از مقتضیات شهرک نشینی استعماری است.
در تمامی تجربه های استعماری شهرک نشین مشاهده می شود که بعد از آنکه شهرک نشینان سرزمینی را از صاحبانشان غصب و آنان را از سرزمینشان اخراج می کنند،معمولاً با مقاومت مالکان اراضی مواجه می شوند، و این امر منجر به انزوای شهرک نشینان وغلبهء دغدغه های امنیتی بر آنان می شود. لذا ناچار می شوند تمام تلاش های مادی و انسانی خود را بسیج کنند و خود را از لحاظ اقتصادی و نظامی سازماندهی کنند. این چیزی است که شهرک نشینان صهیونیست انجام داده اند و خود را به یک جماعت منسجم شهرک نشین و ازلحاظ نظامی سازمان یافته تبدیل نمودند که از اعراب دوری می گزینند و سازمان های «اقتصادی» و «کشاورزی» خود را متحول ساختند.
این مؤسسات از استانداردهای رشد اقتصادی پیروی نمی کنند و بر اساس مفهوم اقتصادی تأسیس نشده اند، بلکه در راستای افزایش تلاش افرادو جمع آوری منابع بشری (مزرعه های گروهی - هیستدروت) گام برمی دارند. آنان مجموعه ای ازمفاهیم دارای صبغه گروهی را که به سود اقتصادی توجهی ندارد ترویج نموده اند (مانندنیروی کار عبری، اشغال سرزمین، کار، نگهبانی و تولید).یکی از رهبران صهیونیست تصریح نمود که طرح های موفق از جنبه شهرک نشینی نسبت به دیگر پروژه ها کمترین سودآوری را دارند. (به دلیل اتکای آنها بر نیروی کار مصرف کننده عرب و سختی دفاع از آن و...) اما طرحهای صهیونیستی که قبلاً از لحاظ مالی زیان آوربوده اند، به دلیل جدایی کامل آنها از اعراب و تکیه بر نیروی کار عبری و بازار عبری بیشترین منفعت و سود را داشته اند؛ یعنی اینها اهداف حقیقی حکومت صهیونیستی جدایی طلب می باشند!
گروهی بودن یا تعاونی بودن این اقتصاد تعبیری است از ضرورت شهرک نشینی نظامی -امنیتی، و نه دیدگاهی انسانی که جامعه را بر فرد و عدالت اجتماعی را بر سود مقدم می شمارد.از این روست که می بینیم تمامی جوامع شهرک نشین، به ویژه اشغالگر این شکل گروهی درسازمان را در مراحل اولیه شهرک نشینی اتخاذ می کنند. پیوریتن ها (متعصبان) - شهرک نشینان اولیه - در ایالات متحده یکی از افراطی ترین ایدئولوژی های سرمایه داری (از لحاظفردگرایی) را دارا بودند با این حال خود را از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به شکل گروهی سازماندهی کردند، چون برای رویارویی با ساکنان اصلی چاره ای جز این کارنداشتند. ساختار گروهی - نظامی (که سوسیالیسم نامیده می شود) ثابت کرده که بهترین ساختار برای در برگرفتن مهاجران جدید است.
این طرح توانایی ایجاد کار و شغل را برای آنان دارد، چون مزرعه های تعاونی و سازمان های گروهی تمامی زوایای زندگی را فرا می گیرد.همچنین این سازمان گروهی توانست در کاستن از شدت نزاع های نژادی درون گروه های شهرک نشین نقش مهمی ایفا نماید؛ چرا که هر مهاجری به سازمانی تعاونی می پیوست که ارزشهای تمدنی اش بر آن حاکم بود و همنوعان خودش (رومی، روسی و لهستانی و یا...) بر آن حکومت می کردند.متولیان سازمان صهیونیسم و آژانس یهود این حقیقت را درک کرده اند، و به خوبی دریافته اندکه تنها راه ممکن برای اجرای طرح صهیونیستی، صرف چیره شدن بر این سرزمین نخواهدبود، بلکه اداره آن بر یک مبنای گروهی - نظامی نیز لازم است.
آنها بر خلاف رویکردهای ایدئولوژیک آنها که به سرمایه داری لیبرالی و به اقتصاد آزاد معتقد بود، روند این سازمان دهی گروهی (تعاونی سوسیالیستی) را پذیرفتند و از آن حمایت نموده و بدون تردیدو درنگ و بدون هیچ پایبندی به جوانب اقتصادی یا ایدئولوژی بیرونی، آن را مورد حمایت مالی قرار دادند. آژانس یهود زمین ها را (از حکومت های صاحب قیمومیت یا برخی فئودال های عرب مقیم خارج از فلسطین و یا از واسطه ها) به نام «ملت یهود» می خرید و آن را به تعاونی های کارگری اجاره می داد که در این تعاونی ها اجرت کارگران به میزان تولید هر گروه (مجموعه داده می شد. سپس سازمان صهیونیسم برای هر تعاونی مدیری تعیین نمود.
این روش کشاورزی بسیاری از مشکلات شهرک نشینی صهیونیست را حل کرد. به عنوان مثال اجتماع شهرک نشین هامی تواند خود را به دو گروه تقسیم کند. یک گروه به زراعت بپردازند و دیگری به نگهبانی واخراج اعراب و ترور آنان اهتمام بگمارد. (کشاورزی صهیونیستی که آن را «کشاورزی مسلحانه» می نامیم با نظامی گری صهیونیستی ارتباط کامل دارد؛ به طوری که از یکدیگرجدایی ناپذیرند و هر دو یک روی سکه عملیات شهرک نشینی و اشغالگری می باشند. همچنین جنبش صهیونیسم می تواند تمامی این اجتماع ها را تأمین مالی نماید، به طوری که تولید کننده نبودن آنان (به دلیل ناآشنایی شهرک نشینان به امور کشاورزی) دوباره منجر به بازگشت زمین به دست اعراب نشود.
اما خسارت های کمرشکن شهرک های متضرر توسط سازمان صهیونیسم پرداخت می شد. شهرک های گروهی نیز که اعضای آن مزد خود را از سازمان صهیونیسم دریافت می کردند دیگر به کارگران ارزان قیمت اعراب نیاز نداشتند.عنصر «گروهی» و «امنیتی» به عنوان مهم ترین بنیانهای اقتصاد کارگری در سازمان دهی کیبوتس ها بر اساس اصول شبه نظامی برای بیگاری شهرک نشین مبارز، نمایان می شود.
منبع:گفتمان صهیونیستی،پژوهشکده تحقیقات اسلامی


انتهای پیام

- - , .

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 149 تاريخ : چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت: 15:48

صدای شیعه: برای اولین بار رژیم صهیونیستی به‌صراحت به دست داشتن خود در ترور شهید سمیر قنطار اعتراف کرد. «عمیر بارلیف» عضو کنیست رژیم صهیونیستی اذعان کرد اسرائیل در ترور سمیر قنطار از طریق حمله هوایی به دمشق که دو ماه پیش صورت گرفت، دست داشت.

بر اساس گزارش شبکه دوم تلویزیون رژیم اسرائیل، بارلیف گفت: «ترور قنطار یک دستاورد بزرگ و پیامی به سید حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله است».

این سیاستمدار صهیونیست در موضعی که نشان‌ دهنده خطرناک بودن رژیم صهیونیستی برای امنیت و صلح منطقه‌ای و بین المللی است، سید حسن نصرالله را به ترور تهدید کرد و افزود: او هدف اسرائیل است و او را ترور خواهیم کرد.

هنگامی که روعی کاتس از خبرنگاران صهیونیست حاضر در جلسه از بارلیف سؤال کرد که آیا احتمال دست زدن اسرائیل به ترور سید حسن نصرالله وجود دارد، وی پاسخ داد در اولین فرصت چنین کاری ممکن است، قطعاً اسرائیل همان‌طور که قنطار را ترور کرد، نصرالله را هم ترور خواهد کرد.

بارلیف درعین‌حال اعلام کرد وارد جزئیات چنین عملیاتی (تروریستی) نخواهد شد.

این عضو کنیست رژیم صهیونیستی که سابقه عضویت در ستاد مشترک ارتش این رژیم را هم دارد، بار دیگر تهدیدهای رژیم اشغالگر علیه رهبر مقاومت را تکرار کرد تا عمق وحشت و هراس اشغالگران قدس از جایگاه مهم و تأثیرگذار سید حسن نصرالله را نشان دهد،‌ شخصیتی که هرگاه سخنرانی می‌کند، همه صهیونیست‌ها با دقت و البته با اضطراب و استرس به سخنانش گوش فرا می‌دهند.

منبع: تسنیم

انتهای پیام

- - , .

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 170 تاريخ : دوشنبه 10 اسفند 1394 ساعت: 14:51

صدای شیعه به نقل از پایگاه شبکه خبری العالم: شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در جدیدترین گزارش خود بحرین را کشوری ناقض حقوق بشر دانست.
این گزارش توسط  کارشناسان مستقل آماده شده و قرار است در سی و یکمین دوره شورای حقوق بشر از 29 فوریه تا 24 مارس آینده ارائه شود. دراین گزارش به شش مسئله مختلف در بحرین اشاره شده است که نقض حقوق بشر در این کشور به شمار می رود.
«
سازمان آمریکایی ها برای دمکراسی و حقوق بشر در بحرین» دراین ارتباط ضمن ارائه خلاصه وضع موجود بحرین و با اشاره به انتقاد گزارشگر ویژه درباره آزادی بیان در آن کشور، اقدام دولت منامه در تعلیق فعالیت روزنامه مستقل الوسط به علت نشر مطالب درباره عربستان و مسائل داخلی را ازجمله موارد نقض حقوق بشر معرفی کرده است.
گزارشگر ویژه در این گزارش درباره اقدام بحرین در ایجاد هراس در بین کارکنان روزنامه الوسط با وجود اینکه تعلیق آن لغو شده و بازداشت غیرقانونی شیخ میثم سلمان به اتهام تحریک برای ایجاد تنفر از نظام حاکم و نشر اخبار کاذب و ممنوع الخروج شدن او اظهار نگرانی کرده است.
تهیه کنندگان این گزارش همچنین درباره اقدام دولت بحرین در اعمال تبعیض های سازمان یافته علیه شهروندان شیعه به لحاظ فرهنگی، اقتصادی، آموزشی و اجتماعی اظهار نگرانی کرده اند.
در این گزارش آمده است دولت روحانیون شیعه را هدف قرار می دهد و نقش شیعه را در کتاب های رسمی تاریخی تضعیف می کند. علاوه بر این، در مسئله حق شهروندی نیز به شیعیان ظلم کرده و مساجد و مراکز دینی و فرهنگی آنها را نابود می کند.
در این گزارش درباره استقلال دستگاه قضایی و وکلا در بحرین ابراز تردید شده و اقدام این دستگاه در اعدام های بدون محاکمه و شکنجه را زیر سوال برده است.
یکی از تهیه کنندگان این گزارش درباره زندان «جو» و شکنجه زندانیان در آن و شرایط بد آنها که از هرگونه رسیدگی بهداشتی محروم هستند اظهار نگرانی کرده است.


انتهای پیام

- - , .

صدای شیعه...
ما را در سایت صدای شیعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار sedashia بازدید : 134 تاريخ : دوشنبه 10 اسفند 1394 ساعت: 14:51